سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

 

سالهای یک فرشته با نادانی و ناباوری گذشت ...                                                                                   

تا شبی مهتابی از جنس ماه با هاله ای از یوسف رهانیدش از همه ی دل نگرانیها ...                              

و فرشته شد مهتاب ...

 

 





 

چهار هفته به زایمان اولین مرد حامله باقی مانده است! (کاملترین مجموعه عکس)

توماس باتی که 10 سال قبل تغییر جنسیت داده بود و به یک مرد تبدیل شده بود چهار هفته دیگر دخترش را به دنیا خواهد اورد.

توماس و نانسی اندکی بعد از ازدواج خواهان یک بچه شدند. اما مرد شدن توماس باتی این خواسته را به تعویق انداخت. زوج توماس و نانسی از 8 پزشک یاری خواستند اما خواسته هایشان رد شد. تنها یک دکتر به تغییر جنسیت باتی عکس العمل منفی نشان نداد: دکتر کمبرلی جیمز.

دکتر جیمز باتی را قبول کرد. و اکنون این دکتر نیز به اندازه توماس مشهور است. وی می گوید " وضعیت بسیار طبیعی است و جنین نیز سالم سالم است. مسأله ای وجود ندارد"

توماس باتی ده سال قبل عمل جراحی سینه را گذرانده بود و سینه هایش را به صورت مردانه در آورده بود.

باتی که 5 سال از ازدواجش با زنش نانسی می گذرد با وجود مرد شدنش هیچگاه امید بچه دار شدن را از دست نداده بود. به خاطر همین اندامهای زنانه جنسی داخلی اش را از بین نبرده بود.

وی در پاسخ به سئوالی با عنوان اینکه "چرا از زنتان بچه نمی خواهید و خودتان می خواهید بچه دار بشوید؟" گفت "همسرم دو بچه دارد و من هرچقدر هم که مرد باشم باز هم زایمان را دوست دارم و از زمانی که خودم را شناختم اینگونه هستم!"

به گزارش وبلاگ ترجمه اخبار ترکیه به نقل از گازته وطن؛ باتی یک خصوصیت دیگر هم دارد " وی زمانی ملکه زیبایی هاوایی بوده است"

وی درحالی که به شکمش دست می زند در مورد دختر آینده اش می گوید: "او پرنسس کوچولوی بابایش است!"

 Counter Stats
melbourne dry cleaners Counter













تقدیم به آنهایی که پرخاشگری را بیماری می دانند


...واما غضب و خشم که امروزه در سر کوچه و بازار یا بر سر هویج و پیاز و یا ارث و میراث و دعواهای البته بچگانه خانوادگی به راحتی خرج می شه و براش دست و پایی شکسته و یا چشمی کور و...می شه(البته یا دست و پا بی ارزش شده و یا قیمت شکسته بند و...پایین آمده)


پسر قصاب محل سر فلان چبز(کبوترش رفته قاطی کفترهای همسایه اونها هم غور غور براش کردند)زده با چاقو بچه همسایه را کشته!البته نمی خواسته بکشه ها!می خواسته بزنه تو دستش؛خورده تو شکمش،آبجیش کجاست نمی دونه!!


حاجیه بیگم هم اومده دم مسجد التماس دعا داره برای عروسش.مگه چی شده!؟چیز مهمی نیست،پسرش گفته چایی بیار،عروسش گفته 10  دقیقه دیگه دم می یاد. اونم خواسته با گلدون بزنه تو پاش؛خورده تو سرش.الان 2 روزه تو کماست.براش دعا کنید.البته اول دعا کنید پسرش عاقل بشه بعد عروسش خوب بشه.


خلاصه ماجرا فراتر از این حرفهاست،شما بهتر می دونید.


حالا راه حلش چیه؟؟


اولا باید بدونیم که همه عصبانی می شن چرا که غضب ودیعه خداست در نهاد انسانها،اگه کسی عصبی نشه که می گن بهش سیب زمینی(البته توی دوره ما سیب زمینی هم سرخ می شه بهش می گن چیپس) اما خداوند در قرآن می فرماید:واذا ما غضبوا هم یغفرون. مؤمنان چون به خشم آیند،خود ببخشایند.(شوری 37)


پس قبل از پرتاب گلدانها و کشیدن چاقوها و فرو بردن آنها در شکمها و قبل از شلیک فحش وناسزا کمی فکر کنیم و بیندیشیم و به دانیم که در آن لحظه به فرمایش مولا علی علیه السلام  بازیچه دست شیطان هستیم. و ایاک و الغضب فانه طیرة من الشیطان از خشم بپرهیز که سبک مغزی به تحریک شیطان است.(نامه 76)


برویم در محضر خوبان و درمان عصبانیت را از آنها سوال کنیم.


1- بهترین عمل برای درمان عصبانیت چیست؟


ج-آیت الله بهجت : با عقیده کامل زیاد صلوات بفرستید .


آیت الله کشمیری : لا اله الا الله بگوئید .


ملا احمد نراقی : از جمله معالجات غضب آن است که آدمی در وقت هیجان به خدا پناه ببرد از شر شیطان ،و بگوید : اعوذ با لله من الشیطان الرجیم ، و اگر ایستاده بنشیند و اگر نشسته باشد  بخوابد و وضو گرفتن و غسل با آب سرد از برای تسکین آتش غضب مفید است .


در اخبار وارد شده اگر غضب بر کسی باشد که قرابت رحمی با یکدیگر داشته باشند دست به بدن او گذارد غضب او ساکن می گردد.


2-بعضی مواقع کینه شخصی در دل می افتد و بعضی مواقع در اثر امری غضب می کنیم برای رفع آن چه کنیم ؟


شیخ اسد الله طیاره : قرآن می فرماید : (الا بذکر الله تطمئن القلوب )


در این موقع ذکر خدا بگوئید و قلب را از ذکر خدا پر کنید ... آنچه مراد است ذکر درونی است اگر چه لفظی هم ثواب دارد و موثر است


از خود خداوند که مقلب قلوب است بخواهید قلبتان را تغییر دهد و کسی غیر از او را در قلبتان راه نیابد .




انواع عطر و آنچه درباره عطرها نمی دانستید

هم مردان و هم زنان از عطرها و خوش‌بو کننده‌ها استفاده می‌کنند چون همه می‌خواهند بوی خوبی از بدن‌شان به مشام برسد. زنان به ویژه قدرت انتخاب زیادی دارند چون طیف وسیعی از عطرها و خوش‌بو کننده‌های موجود در بازار، برای زنان تولید می‌شود اما بسیاری از افراد نمی‌دانند که چگونه عطر تهیه کنند.

برای تهیه عطر از فروشگاه، ابتدا بهتر است به معتبر بودن محل عرضه آن توجه کنیم. متاسفانه در کشور ما بسیاری از آقایان و بانوان عطر خود را از مراکز ارزان قیمت و دست فروشی تهیه می‌کنند.

پیش از خرید
عطر را پیش از خرید امتحان کنید. سعی کنید عطرهایی با برچسب‌ و بوی جدید تهیه کنید. هنگامی که عطر جدیدی تهیه می‌کنید، بیشتر از سه نوع عطر را امتحان نکنید چون بینی و حس بویایی شما ممکن است تفاوت میان آنها را احساس نکند. هرگاه عطری را استشمام کردید، باید حدود 10 دقیقه صبر کنید تا متوجه شوید که آیا روی پوست شما واکنش خوب و انعکاس مناسبی دارد یا خیر. برای این کار می‌توانید حتی محوطه فروشگاه را برای مدتی ترک کنید چون فروشگاه عطر مملو از بوی عطرهای گوناگون است و تفاوت گذاشتن میان آنها مشکل است.

 

پس از خرید
پس از تهیه کردن عطر مورد علاقه خود، می‌توانید بیشترین بهره را از آن ببرید به شرطی که نکاتی را در این زمینه رعایت کنید.

 ظرف عطر خود را در برابر حرارت و نور مستقیم خورشید قرار ندهید. در این صورت ممکن است اسانس عطر آسیب دیده و بوی عطر شما تغییر کند.

 ظرف عطر را در نقطه‌ای دور از نور آفتاب در جای خنک قرار دهید.

 اگر می‌توانید، از ژل مخصوص حمام، لوسیون‌های بدن و اسپری‌هایی از همان بوی عطرتان استفاده کنید تا ماندگاری بوی عطر بر بدن شما بیشتر شود و در نهایت می‌توانید عطر را روی مناطقی که نبض وجود دارد، بزنید.

 عطرها باید در فواصل زمانی 3 یا 4 ساعت به طور مکرر استفاده شوند و حتی عطرهای غلیظ و اسانس‌ها نیز نباید فقط یک بار در روز استفاده شوند.

اگر بودجه شما برای تهیه و استفاده عطر کافی است و دغدغه‌ای ندارید، بهتر است براساس روز و شب و خلق و خوی‌تان در هر زمان، از عطر مناسب استفاده کنید.

 

چند نکته واقعی
• زنان حس بویایی دقیق‌تر و ظریف‌تری در مقایسه با مردان دارند.
• حس بویایی شما ممکن است بر اثر رژیم غذایی، سبک زندگی و داروهایی که استفاده می‌کنید، تغییر کند.
• عطرها در افراد بلوند یا کسانی که موهای قهوه‌ای یا موهای قرمز دارند، به طور متفاوتی استشمام می‌شوند.
• حس بویایی ما در نیمه دوم روز قوی‌تر است.
• هر چه سن‌مان افزایش می‌یابد، قدرت بویایی ما کاهش می‌یابد.
• بوی عطرها متصاعد می‌شود و اگر در مناطقی مانند صورت یا پشت گوش استفاده شود، زودتر و واضح‌تر به مشام می‌رسد.
• پوست‌های چرب، عطرها را بهتر از پوست خشک نگه می‌دارند.
• بوی عطرها پس از اولین استفاده و باز شدن در ظرف‌شان، به مرور زمان کاهش می‌یابد.
• افزایش ارتفاع محل زندگی از سطح دریا موجب کاهش ماندگاری و میزان پراکنده شدن عطرها می‌شود.

 

چه کسی؟ چه عطری؟
کارشناسان عطر بر این باورند که عطرها باید متناسب با شخصیت و خصوصیات هر فرد باشد. از سویی دیگر، بسیاری از افراد عطر را به منظور هدیه برای دوستان، آشنایان، بستگان یا همسر و فرزند خود تهیه می‌کنند. در هنگام خرید باید به مشخصات فردی که برای او عطر را به عنوان کادو و هدیه می‌خریم، توجه کنیم. به طور مثال، آیا اهل مهمانی رفتن هست یا چه نوع لباس‌هایی می‌پوشد؟


خانم یا آقا بودن و سن فردی که عطر را برای او تهیه می‌کنیم، اهمیت دارد چون جوانان و سالمندان و میانسالان و دختران و پسران هر کدام نوع خاصی از عطر را استفاده می‌کنند. کسی که بیشتر لباس‌های رسمی می‌پوشد، از عطر متفاوتی در مقایسه با کسی که بیشتر لباس‌های اسپرت می‌پوشد، استفاده می‌کند. عطری که شما برای همسرتان تهیه می‌کنید با عطری که برای پدر یا مادرتان می‌خرید، متفاوت است.

 

 

انواع عطر

شش نوع متفاوت از بو براساس خلق و خوی افراد وجود دارد. اگر شما از نام تجارتی عطر مورد علاقه خود یا فردی که برای او عطر تهیه می‌کنید آگاهی داشته باشید، می‌توانید از همان خانواده عطری تهیه کنید که متناسب با خلق و خوی شما یا فرد مورد نظر باشد.


گل: بزرگ‌ترین و محبوب‌ترین نوع بوی عطر است و از گل‌های گوناگونی مانند رز، یاس و بهارنارنج تهیه می‌شود و در عطرهایی مانند کلینیک آروماتیک، رالف لورن (رومانس) و ایوسن لورن وجود دارد.


لیمو: بوی عطر از میوه‌های مرکباتی مانند لیموترش، لیموشیرین و ترنج و نارنج به دست می‌آید. این عطرها بوی تیز و تند می‌دهند و موجب شادابی و نشاط می‌شوند. این بوها در عطرهای کالوین کلین، گوچی و جس وجود دارد.


قبرس: بوی عطر، بوی چوب می‌دهد و اولین بار فرانسوا کوتی، عطرساز و عطرفروش فرانسوی آن را تولید کرد و به علت علاقه‌اش به جزیره قبرس، این نام را بر آن نهاد. عطر بوی قبرس از اسانس کاج، برگاموت و بلوط تشکیل شده است و از نمونه‌های آن می‌توان به دیور میس دیور، هرمس و سیندی آدامز اشاره کرد.


عطر با بوی شرقی: عطرهایی با بوی شرقی، مخلوطی از ادویه‌های گوناگون و صمغ درختان است و حس گرمی و صمیمیت می‌دهد و به خصوص برای عصر مناسب ‌است.
از عطرهای حاوی این بو می‌توان به کالوین کلین (آبسشن) و ایوسن لورن (اپیوم) اشاره کرد.


سبزی یا علف: عطرهایی با بوی سبزی و علف، بوی زنده و تازگی می‌دهد و مخلوطی از بوهای سبزی جوان و عصاره کاج و برگ گیاهان مختلف و گیاهان دارویی را شامل می‌شود.
از عطرهای حاوی این بوها می‌توان به کارتیه سوپرتی، رالف لورن (سافاری) و حنا موری اشاره کرد.


فوژر: این گروه، ‌ترکیبی از بوی گیاهان تازه است که با هم مخلوط شده‌اند و بوی زمین و خاک نیز در زمینه آن استشمام می‌شود.
عطرهایی از این گونه شامل الیزابت آردن، پری الیس و دیویدوف است.

 

چه فصلی؟ چه عطری؟
مهم این است که حتی براساس فصل و مناسبت‌ها و اتفاقات گوناگون، استفاده از عطرها متفاوت بوده است بهتر است در تابستان از عطرهای لطیف‌تر و در زمستان از عطرهای گرم‌تر و تندتر استفاده شود.
در بهار از عطرهایی با بوی تازگی و شادابی و در پاییز از عطرهایی با بوی آرام‌تر بهره ببرید.




عشق چیست؟

ازدریا پرسیدن عشق چیست؟گفت خشکیدن...

از گل پرسیدن عشق چیست؟گفت پرپر شدن....

اززمین پرسیدن عشق چیست ؟گفت لرزیدن...

ازآسمون پرسیدن عشق چیست؟گفت باریدن....

ازانسان پرسیدن عشق چیست؟ناگهان از درونش گفت جدایی...

ولی اگر از من بپرسند عشق چیست ؟می گویم تنهایی.


قالب های زیبا

خدایا زندگی زیباست

اگر غمی نباشد

اگر درد بی درمانی نباشد

زندگی زیباست

اگر مرگ فرجام ان نباشد

ناقوس مرگ پرنده زیبای زندگی را به زمین می خواند

و در زیر خاک دفن می کند

و من چه می توانم بکنم

می گویند شادی کن

کاری ازدستت ساخته نیست

و من  در خود می پیچم که شادی را به بند کشیده اند

با هزار افسون  و با هزار قانون

و من غم نمی سرایم

شادی کجاست

چی بگم از دل تنگم ....؟؟

سلام به گل های صحرایی

سلام به سنجاقک

سلام به کاکوتی

سلام به برکه پر از قورباغه

سلام به حوض پر از ماهیهای قرمز

سلام به قنات جاری

سلام به سنجد

سلام به گل های سنجد با عطر دل ربایش

سلام به دوستم

سلام به یزد مهربان

سلام به مهربانی که اگه باشه دنیا گلستونه

سلام  به حیا که اگه باشه گستاخی وجود نداره

سلام به شادی که اگه باشه غم در می ره

سلام به مهتاب که اگه باشه شب تار هم روشنه

سلام به رویا که اگه باشه ناامیدی می میره

سلام به دوستی که اگه باشه دشمنی جایی نداره

 

کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟
که چنین گاه به گاه
میسرانی بر چشم.... غزل داغ نگاه !
می سرایی از لب.....شعر مستانه آه !

راز زیبایی مژگان سیاه
در همین قطره لغزنده غم ....پنهان است !
و سرودن از تو
با صراحت ! بی ترس ! .... باز هم کتمان است !

کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟
رنج اندوه کدامین خواهش
نقش لبخند لبت را برده ؟؟؟
نغمه زرد کدامین پاییز ...
غنچه قلب تو را پژمرده ؟؟؟؟

کاش میدانستی .... به چه می اندیشم ؟
که چنین مبهوتم ....
من فقط جرعه ای از مهر تو را نوشیدم !!!
با تو ای ترجمه عشق "خدا" را دیدم !!!

آه ای میکده ام !!!
گاه بیداری را
از من و بیخبری هیچ مخواه !
که من از مستی خود هشیارم !

کاش میدانستی ... به چه می اندیشم !!!
کاش میدانستی!!!!
کاش ...

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:

می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی
اما من به این کوچکی و ناتوانی
چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟؟

خداوند پاسخ داد:
از میان فرشتگان بیشمارم
یکی را برای تو در نظر گرفته ام.
او در انتظار توست و حامی و
مراقب تو خواهد بود.

کودک همچنان مردد و ادامه داد
اما اینجا در بهشت من جز خندیدن
و آواز و شادی کاری ندارم.

خداوند لبخند زد :
فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و
هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او
را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد :
من چطور می توانم بفهمم
که مردم چه می گویند در حالی
که زبان آنها را نمی دانم.

خداوند او را نوازش کرد و گفت:
فرشته ی تو زیباترین وشیرین ترین
واژه هایی را که ممکن است بشنوی در
گوش تو زمزمه خواهد کرد و با
دقت و صبوری به تو یاد خواهد
داد که چگونه صحبت کنی.


کودک با ناراحتی گفت:
اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟؟

و خدا برای این سئوال هم پاسخی داشت؟
"فرشته ات دستهای تو را در کنار هم
قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی."



کودک سرش را برگرداند و پرسید:
شنیده ام که در زمین انسانهای بد
هم زندگی می کنند. چه کسی
از من محافظت خواهد کرد؟؟

خدا گفت :
فرشته ات از تو محافظت
خواهد کرد حتی اگر به
قیمت جانش تمام شود.


کودک با نگرانی ادامه داد :
اما من همیشه به این دلیل
که نمی توانم تو را ببینم
غمگین خواهم بود.


خداوند لبخند زد و گفت :
فرشته ات همیشه درباره من
با تو صحبت خواهد کرد
اگرچه من همیشه در کنار تو هستم.


در آن هنگام بهشت آرام بود
- اما صداهایی از زمین به گوش می رسید.

کودک می دانست که بزودی
باید سفر خود را آغاز کند
.پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید :

خدایا اگر باید هم اکنون به دنیا بروم
لا اقل نام فرشته ام را به من بگو.



خداوند او رانوازش کرد و پاسخ داد :
نام فرشته ات اهمیتی ندارد

ولی می توانی او را "مادر" صدا کنی


مادرم ,تمام هستی ام, تنهایم مگذار هرگز
دوستت دارم ای برترین در زمین وتنها امید بهشت من


 




هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم دوباره زنگ می زنم ، دوباره ، تا خدا ...

یادت مرا آبی می کند . .. رویا یم را می برم تا اوج آسمانها در کهکشانها فرشتگان را می بینم دانه دانه عشق می شمارند وشاعر می شوم. با رویایی که هزاران سال عاشق بوده به زمین برمی گردم . باران را با اشک می آمیزم در گلدان می ریزم تا اقاقیا رنگ عشق بگیرد. چه عاشقا نه ای بهتر از عشق تو گفتن؟؟؟؟؟ نوشتن ؟؟؟؟؟؟ چه خوبست نانوشته های قلبت را خواندن ؟؟؟؟؟؟ دلم می خواهد با تو به داستانها بروم . دلم می خواهد از شرق چشمان تو طلوع کنم واز غرب چشمانت غروب دلم می خواهد برسم به جهان زیبای قلبت وجانشین شوم دلم می خواهد پادشاه جلوس نشین درگه عشقت باشم بگو ؟؟؟ بگو با این رو?...
تو همانی هستی که من میخواستم....... تو همانی هستی که سالها در انتظارش نشسته بودم........ همانی هستی که آرزویش را داشتم.همان همسفر یکرنگ و عاشق..... تو همان خونی هستی که در رگهای من جاریست... تو نباشی خونی دیگر به قلب من نخاهد رسید..... با افتخار دستانت را میگیرم و با دلی پر غرور عاشقت می مانم..... اکنون سکوت میکنم تا صدای مهربان و عاشقانه ات را بشنوم.... که به من بگویی دوستم داری.......... تقدیم به تنها عشقم



 

شک نکن به روزگارم

مرا بگذار و بگذر

 تو برو از این دیارم

سخته دل بریدن اما

بیش از این مده عذابم

سهم تو شکستنت نیست

من بسوزد سر تا پایم

دیده را از من بگردان

تا نبینم روی ماهت

شب گذشت و دل نیاسود

پر شدم از اشک و آهم

تک چراغ بودنم سوخت

من هنوز شبگرد راهم




بسی گفتند : دل از عشق بر گیر که : نیرنگ است و افسون است و جاهست ! ولی ما دل به او بستیم و دیدیم که این زهر است ، امّا ! نوشداروست.


 


عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی... عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودیست که از چشمانت جاری است.. عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته است.




بوسه میخواست ومن،

به یاد پاکی شبنم

پذیرای لبان عطشناکش نشدم

گذشت از من و نمیدانست:

شبها میان رویا میبوسمش به تکرار

با گونه های خیس و با چشمهای بسته

با این غم حجیمی که در میان سینه

به بغض و آه پیوسته

چه چاره ای توان کرد؟

کجا غمش توان ساخت؟

دلگیرست از من اکنون، هم دلگیر و هم خسته

به که توان نمودن؟

که رفتنش آهی شد، که بر سینه نشسته

خدا داند این فریاد

سکوت آه سردی است که بر گلو شکسته

تو ای خوب قدیمی

تو ای ماه صمیمی

بیا برگرد که چشمم

میان خاک و طوفان، به راه تو نشسته

صدایم کن دوباره، که در عمق وجودم

صدای مهربانت، تار و پودم را گسسته

بیا برگرد بهارم

بیا برگرد کنارم

تو ای خوب قدیمی

تو ای فریاد خسته

« سایه سکوت و دخترک نقاب زن»

پ ن:این شعر به همون اندازه که مشترکه بی مخاطبه

 




ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجد می آمد که بگوید: «پدرت فدایت دخترم»
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبر باز کرده بود که هر غروب می آمد که بگوید: «شادی دلم» ، «پاره تنم».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که می خواست برود سفر و آمده بود زیر گلوی او را ببوسد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که پی «کسای یمنی» می گشت تا در آن آرامش یابد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی پسرش حسن علیه السلام باز کرده بود «جدت زیر کساست ، برو نزدیک»
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و به حسین علیه السلام خسته از راه آمده گفته بود:« نور چشمم»«میوه ی دلم»،
«جد و برادرت زیر کسایند».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی علی علیه السلام باز کرده بود. روی علی علیه السلام که بی تاب می گفت: «بوی برادرم محمد صلی الله علیه واله می آید».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار، یعنی آیا در را روی جبرئیل خودش باز کرده بود؟
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و تنها گلیم زیر پایش را بخشیده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گردنبند یادگاری اش را کف دستهایش دراز کرده بود سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه می کرد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و پارچه ای کشیده بود روی سرش چون حتی چادرش را بخشیده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را برای مردش باز کرده بود که باز با دست خالی از راه می رسید و نگفته بود که چند روز است غذایش را به بچه ها داده و خود نخورده است.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی چشمهای خیس علی باز کرده بود، روی مردی که جانش و برادرش را از دست داده بود.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و به بلال که ساکت و محزون آن پشت ایستاده بود ، گفت : «دوباره اذان بگو ، من دلتنگم»
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و در را روی علی باز کرده بود که می آمد تا برای سالهای طولانی خانه نشین باشد.
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود به همین دیوار و گفته بود: «نمی گذارم ببریدش».
ایستاده بود پشت همین در، تکیه داده بود درست بر همین دیوار و که...!
                                                                                   
  



 








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]