سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

خداوند کریم توفیق زیارت خانه نور و حریم نبوی  را نصیب حقیر سراپا تقصیر نموده است ..

ضمن طلب حلالیت از تمامی دوستان و آشنایان و بازدیدکنندگان این وبلاگ ... امید است قصور و کوتاهی و ناراستی های حقیر را به بزرگواری خودتان ببخشید و اگر در این فضا با نوشته هایی که درج نموده ام موجبات رنجش خاطر عزیزی فراهم شده است عفو بفرمایید و از باب جهل و نادانیم بگذارید...


انشاء‏الله نائب الزیاره همگی خواهم بود...


 


kaaba1ou.jpg


 



 





با انبوهی از ابهام و ترس  آغاز می شود ...و تا ...

یک آسمان مهربانی...

یک دریا آرامش...

دستان پر مهر رویایی که گرمیش را هیچگاه فراموش نخواهم کرد...

و زلال سایه ای که به نفسهایش تکیه دادم ...

و کورسوی عطوفتی که در حجم عظیم خش خش برگهای صنوبر قابل شنیدن بود...

و  ترنم مستانه  و آهنگین و ارام دستان خسته ام  در غروبی به وسعت زوزه های سهمگین باد و طوفان بر پهنای دشت خرم شمعدانیهای سفید و زرد ...

و گاه که دست بر پهنای دشت بی کران قدمگاه عشق می نهادم تا وسعت نگاهم بر افق گسیوان بهار بیارمد از جاری خروشان بزم مستانه ای ، لعل هستی می نوشیدم و کام به شبنم گوارایش شیرین و مصفا می نمودم...

یعنی بر آن جاری احساس چه گذشت...

یعنی آن آسمانی که گاه ابری و گاه آفتابی بود رامی توان در باور گنجاند...

و این هیاهوی وصال را در کدامین وسعت خیال باید جای داد...

هنوز هم مدهوش این وصال هستم و مبهوت از این هیجان...

 و این اولین تجربه شیرین زندگیم بود در به آغوش کشیدن همه رویاهایم...

ولی افسوس که وانمود کردم ...

ای خدای مهربان

بابت تمامی وانمودها(‏دروغ هایی )‏که داشتم مراببخش و از من درگذر...

 

 

 

خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از تنهایی لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم

 




آن گاه تازیانه قنفذ را گرفتم و فاطمه را با آن زدم و به خالد بن ولید گفتم تو و مردان دیگر هیزم بیاورید.
و به فاطمه گفتم من این خانه را به آتش می کشم.[6]

فاطمه گفت: ای دشمن خدا وای دشمن رسول خدا و ای دشمن امیر مومنان.
و بعد دو دستش را به در گرفت تا مرا از گشودن آن باز دارد . من او را دور نمودم و کار بر من مشکل شد سپس با تازیانه بر دستهای او زدم که دردش آمد و صدای ناله و گریه اش را شنیدم.

ناله اش آنچنان جان سوز بود که نزدیک بود دلم نرم شود و از آنجا برگردم ولی به یاد کینه های علی و حرص او در ریختن خون بزرگان عرب و نیز به یاد نیرنگ محمد و سحر او افتادم اینجا بود که با پای خودم لگدی به در زدم در حالی که او خودش را به در چسبانده بود که باز نشود . و صدای ناله اش را شنیدم که گمان کردم این ناله مدینه را زیر و رو نمود .

برای خواندن نامه عمر به معاویه اینجا کلیک کنید ... همراه با منابع اهل سنت...


ویژه نامه شهادت حضرت زهرا(س)




 

 





 

به انگشتانش به دقت نگاه کنید

اگر او دستانش را در لای موهایش فرو ببرد، سعی در جلب توجه شما دارد.همچینین طرز لمس کردن موها نیز بسیار مهم است.این به شما اطلاعاتی در مورد طبیعت و فطرت او می دهد. اگر او این کار را به آرامی انجام دهد، شما با یک فرد باهوش و متخصص در زمینه هنر عشق مواجه شده اید. حال اگر این کار سریع صورت گیرد، حاکی از کم حوصلگی و تعجب فرد است.


اگر او لبه ی عینک را با انگشتانش لمس کند، روانشناسان آن را بر اساس عقیده ی زیگموند فروید (او بحث هایی را در مورد شیوه ی عملکرد مغز انسان در خصوص غرایز جنسی مطرح کرد)، این حرکت را ناشی از غرایز جنسی می دانند. این تئوری توسط زنانی که این کار را برای جلب توجه مرد مورد نظر انجام می دهند، به تایید رسیده است. لمس کردن موها به صورت جذاب نشانه ی آرامی، کنترل کردن خود و منتظر بودن است؛ پس فرصت را از دست ندهید و به کنار او بنشینید.

حواستان را به هر گونه برخورد بدنی جمع کنید

اگر او شما را به هر گونه لمس کند، معمولا نشانه ی خوبی است؛ البته به استثنا شرایطی که از دست شما عصبانی است و از شما درخواست می کند که محل را به سرعت ترک کنید.اگر او به آرامی شانه های شما را در حال خندیدن لمس کند، یا به طور کلی به دنبال راهی باشد که شما را لمس کند، نظر شما را جلب کند ویا خود را به بغل شما بیاندازد، او مطمئننا به شما علاقه مند است.

دست و شانه هایش را به خوبی زیر نظر بگیرید

اگر او چانه اش را بر روی دست هایش قرار داده است و به نظر می رسد که در حال فکر کردن است، این امر همیشه نشانه ای از مغلوب شدن او توسط ظاهر شما نیست، بلکه در حلت کلی به سوال هایی که در ذهنش پدید آمده است، فکر می کند:” آیا این مرد شایسته من است؟”. شما جواب را می دانید ولی او به کمی زمان نیازمند است. اگر که می خواهید از را در انتخاب تصمیم صحیح کمک کنید، فقط بسیار محترمانه و مودبانه رفتار کنید. البته گوشه ای از شوخ طبعی خود را نیز نشان دهید.

اگر او دست به سینه نشسته است، احتمال ناراحتی با وزنش یا اذیت شدن از موضوعی وجود دارد.این بدترین چیز ممکنی است که شما می توانید با آن مواجه شوید.این حالت حاکی از حقیقتی است که شما بدترین حالت ممکنه را در او ایجاد کرده اید و او به هیچ وجه نمی تواند به شما اعتماد کند. در این شرایط هیچ چیز نمی تواند به شما کمک کند؛ حال لطیفه های زیبا یا بدنی زیبا و عضلانی. تنها چیزی که شاید به شما کمک کند این است که از او روی برگردانید وبا خنده به طرف دیگری حرکت کنید. وانمود کنید که به او علاقه مند نیستید. به او بگویید که شما باید به زودی بروید و آنجا بشینید و با او صحبت کنید. بگذارید که او ببیند که شما با دیگران روابط گرمی دارید، با زنان و یا افراد دیگر صحبت کنید تا او احساس دلتنگی کند. در این حالت شاید که او دوباره به پیش شما بازگردد.

طرز تفکر خود زن در مورد دست هایش بسیار مهم است.اگر او برای مدت طولانی به آنها خیره شود، شاید از علاقه ی او به شما باشد (البته با کمی نگرانی). اگر او بسیار خجالتی است، قادر به نگاه کردن به شما نخواهد بود.دلیل دیگر این رفتار شاید به دلیل چیزی باشد که او را ناراحت می کند.(شاید خود شما باعث ناراحتی باشید)

به لب هایش نگاه کنید

اگر زنی لب هایش را هر چند دقیقه یک بار خیس کند، از دو حالت خارج نیست: یا این کار را از روی عادت انجام می دهد و یا این که مشتاق است که نظر شما را نسبت به لب هایش جلب کند که دیر یا زود او را ببوسید.

اگر زنی لب هایش را می جود، به او کاری نداشته باشید- همه چیز رو به راه است.اما گاهی این امر ناشی از استرس فرد است.چرا؟ شاید به این خاطر که به آنها به صورت کنجکاوانه نگاه می کنید و یا این که او به طور غیر مستقیم او قصد جلب توجه شما را دارد.

چشمانش را زیر نظر بگیرید

بنابر عنوان های معروف و نویسنده های رمان های عاشقانه حرکت سریع پلک ها حاکی از آن است که زن می خواهد که نظر مرد را نسبت به خود جلب کند. آنها منتظر لطیفه های شما و خنده هایتان نیستند. اساس زیست شناسی به ما می گوید که وقتی ما از چیزی (یا کسی) خوشمان می آید، چشم هایمان باز می شود و وقتی چیزی را دوست نداریم، آنها کوچکتر می شوند. پس اگر چشم هایش باز شده است، می تواند نشانه ی خوبی باشد و اگر کوچک شوند، علامت خوبی نیست. هر چند که این روش بی عیب و نقص و کاملا درست نمی باشد. البته لازم به ذکر است هنگامی که فرد در محیط تاریک قرار می گیرد چشم هایش بازتر می شود، و هر چه محیط روشن تر شود چشم انسان بنابر مقدار روشنایی بسته تر می شود.

به پاهایش دقت کنید

تحقیقات زبان بدن تاکید می کنند که اگر زنی پاهایش را روی یکدیگر بیاندازند و یا آنها را تکان دهند ( به طوری که تا نیمه کفش از پایش خارج شده باشد)، بیانگر حرکتی برای جلب توجه جنس مخالف است. این معنا هنگامی که زن پاهایش را باز می کند به اوج خود می رسد. این حرکت یک سمبل عقیده زیگموند فروید می باشد. نقطه ی مقابل این نشانه هنگامی است که او پاهایش را در کنار یکدیگر قرار می دهد.

اگر پاهایش به شما اشاره می کند بدان معناست که او به شما علاقه دارد. اما این امر هنگامی صادق است که به او چیزی نگویید که توجهش را جلب کند.

نکات:

توجه داشته باشید که آیا هنگامی که شما به طرف او حرکت می کنید روی خود را برمی گرداند, این می تواند نشانه ی بدی باشد یا شاید این که او نمی خواهد توجهش را به شما جلب کند.

همین طور شما می توانید از حقه ی ساعت استفاده کنید. به طور ناگهانی به ساعت نگاهی بیاندازید و بعد به او نگاه کنید، اما نه وقتی که از گوشه ی چشم به او نگاه می کردید. هر چیزی در اینجا به شما کمک می کند.اگر او جایی را نگاه می کرد که شما هم داشتید نگاه می کردید، احتمالا به شما نگاه می کرده است. اما بدانید که شاید او با خود فکر کرده است شما به چیزی عجیب یا خطرناک و یا جالب نکاه می کردید و کنجکاو بوده که بداند آن چیست.

اخطار:

تمامی زنان زبان بدن یکسان ندارند! این مراحل برای تمامی زنان جواب نمی دهد؛ حال خجالتی هستند یا به دلیل عوامل دیگر.

زنان از این که سر تا پایشان را ببینید خوششان نمی آید.

 بعضی مردان هنگامی که با زنان جذاب صحبت می کنند، این کار را به طور مداوم انجام می دهند. هر زنی این کار را زشت و بی ادبانه برداشت می کند هنگامی که متوجه می شود چشمان شما در حال گشت و گذار اندام اوست (مخصوصا در اولین ملاقات). سعی کنید که در این شرایط خود را کنترل کنید.

صحبتی کوتاه راه حل شماست.

او را مجبور کنید که بیشتر صحبت کند؛ در این شرایط فکر می کند که شما شنونده ی خوبی هستید. البته گاهی اوقات زنان دوست دارند که مردان ریشه کلام را در دست بگیرند. سعی کنید به دنبال چیزهایی باشید که با هم در آن تفاهم دارید و بیشتر به آنها اشاره کنید. بیشتر زنان از صحبت از ورزش و بازی ها خوششان نمی آید. پس مطالب دیگر مانند حیوانات، کتابها، موسیقی، شهر بازی ها، رنگها، طبیعت، فیلم ها را امتحان کنید؛ سریال های طنز انتخاب خوبی می تواند باشد، پس سعی کنید کارهای خنده دار انجام دهید و ادای مردم را در بیاورید (ولی مراقب باشید که بی ادبی نکنید تا زمانی که اطمینان حاصل کنید که او از آنها بدش می آید، صداهای خنده دار ایجاد کنید و یک مقدار سر به هوا عمل کنید، ولی مطمئن شوید که او بداند که شما این کار را برای خنده انجام داده اید)?




کلمات از نیامدنت می آیند 
پاشیده می شوند روی ویرانی ام
مثل درد به زندگی ام می چسبند
مثل حرف توی دلم مانده ای
جدا نمی شوی از مرداد
و مردنم
از پیراهن زرشکی ات   که تن پوش رگهایم بود
 
کلمات از نیامدنت می آیند
از عادت کردی به از دست دادنم
به از راه دور می بوسمت
و مردن از کنار تو آسان نبود
 
به تو برگردم از نمک ستونی می شوم
به خودم    کنیزی مصری
که کنار دوست داشتنت
نداشتنت     پاشیده می شود روی ویرانی ام
                                                        می چسبد به زندگی ام
 
جدایم کن از کلمات
از پیراهنت
از ته مانده های ستونی در برازجان

 

ای گل تازه که بویی زوفا نیست ترا

خبر از سرزنش خارجفا نیست ترا

رحم بربلبل بی برگ و نوا نیست ترا

التفاتی به اسیران بلا نیست ترا

ما اسیر غم و اصلاً غم مانیست ترا

با اسیر غم خود رحم چرا نیست ترا

فارغ از عاشق غمناک نمی باید بود

جان من این همه بی باک نمی باید بود

همچو گل چند به روی همه خندان باشی

همره غیر به گل گشت گلستان باشی ؟

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی

زان بیندیش که از کرده پشیمان باشی

جمع ما جمع نباشد تو پریشان باشی

ما نباشیم ، که باشد که جفای تو کشد؟

به جفا سازد و صد جور برای تو کشد ؟

شب به کاشانه اغیار نمی باید بود

غیر را ، شمع شب تار نمی باید بود

همه جا با همه کس یار نمی باید بود

یار اغیار دل آزار، نمی باید بود

تشنه خون من زار ، نمی باید بود

تا به این مرتبه خونخوار، نمی باید بود

من اگر کشته شوم ، باعث بدنامی توست

موجب شهرت و بی باکی و خود کامی توست

دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد

هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد

این ستمها دگری با من بیمار نکرد

هیچ کس این همه آزار منِ زار نکرد

گر ز آزردن من هست غرض مُردن من

مُردم ، آزار مَکش از پی آزردن من

نخل نو خیز گلستان جهان بسیار است

گل این باغ بسی ، سرو روان بسیار است

جان من ، همچو تو غارتگر جان ، بسیار است

تُرک زرین کمر موی میان ، بسیار است

با لب همچو شکر  تنگ دهان ، بسیار است

نه که غیر از تو جوان نیست ، جوان بسیار است

دیگری این همه بیداد به عاشق نکند

قصد آزردن یاران موافق نکند

مدتی شد که درآزارم و می دانی تو

به کمند تو گرفتارم و می دانی تو

از غم عشق تو بیمارم و می دانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و می دانی تو

خون دل از مژه می بارم و می دانی تو

داغ عشق تو به جان دارم و می دانی تو

از زبان تو حدیثی نشنودم هرگز

از تو شرمنده یک حرف نبودم هرگز

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

گوشه یی گیرم و مِن بعد نیایم سویت

نکنم بار دگر یاد قد دلجویت

دیده پوشم زتماشای رخ نیکویت

سخنی گویم و شرمنده شوم از رویت

بشنو پند و مکن قصد دل آزارده خویش

ورنه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش

چند صبح آیم و از خاک درت شام روم ؟

از سر کوی تو خود کام به ناکام روم ؟

صد دعا گویم و آزرده به دشنام روم

از پیَت آیم و با من نشوی ، رام روم

دور دور از تو من ، تیره سرانجام روم

نبود زَهره که همراه تو یک گام روم

کس چرا اینهمه سنگین دل و بد خو باشد

جان من این روشی نیست که نیکو باشد

از سرکوی تو بادیده تر خواهم رفت

چهره آلوده به خوناب جگر خواهم رفت

تا نظر می کنی از پیش نظر خواهم رفت

گر نرفتم زدرت شام ، سحر خواهم رفت

نه که این بار چو هر بار دگر خواهم رفت

نیست بازآمدنم بار دگر خواهم رفت

از جفای تو من زار چو رفتم ، رفتم

لطف کن ، لطف کن که این بار چو رفتم ، رفتم ....

 

این اتاق خالی آنقدر ها بد نیست
حتی در تنهایی ام دوستش دارم
نمی خواهم به تو فکر کنم
منتظرت هم نیستم
چشم هایم پر از اشک می شود
اما نمی گریم ، نه نمی گریم

دیگه از دنیای مجازی متنفرم .این دنیا جز اشک هیچی برام بهمراه نداشت ....

 

دلا شب ها نمی نالی به زاری
سر راحت به بالین می گذاری
تو صاحب دردی
ناله سرکن
ناله سرکن
خبراز درد بی دردی نداری
بنال ای دل که رنجت شادمانی است
بمیر ای دل که مرگت زندگانی است
دلی خواهم که از او درد خیزد
بسوزد
عشق ورزد
اشک ریزد
مباد آن دم که چنگ نغمه سازت
ز دردی بر نیاگیزد نوایی

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فردا است
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
هوا آرام
شب خاموش
راه آسمان ها باز
خیالت چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
رود آنجا که می بافند کولی های جادو گیسوی شب را
همانجاها که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند
همین فردای افسون ریز و رویایی
همین فردا که راه خواب من بسته است
همین فردا که ما را روز دیدار است
همین فردا که مارا روز آغوش و نازش ها است
به هر سو چشم من رو میکند فردا است
من آنجا چشم در راه توام ناگاه
تو را از دور می بینم که می آیی
تو را از دور می بینم که می خندی
تو را از دور می بینم که می خندی و می آیی
تو را در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید ای دوست
وگر بختم کند یاری درآغوش تو ام افسوس

 




 

حضور در مراسم تشییع جنازه خود:

 
 
انجل پانتوجا، جوان 24 ساله آمریکایی، وصیت کرده بود که پس از مرگش در مراسم تشییع جنازه خود حضور داشته باشد. مادر آنجل از مسئولین غسال خانه خواسته بود تا آخرین آرزوی پسرش را بر آورده کنند. به این ترتیب آنها برای اجرای وصیت عجیب این جوان، او را به حالت مومیایی در آوردند تا بتواند ایستاده در طول مراسم تشییع جنازه در کنار تابوت خود قرار بگیرد و مهمانان با او وداع کنند. پس از مراسم تشییع جنازه وی را در تابوت قرار دادند و دفن کردند. 
  


ارثیه 12 میلیون دلاری برای سگ: 
 

 
هلمسلی، یکی از میلیادر ها ی معروف آمریکایی قبل از مرگش در سن 87 سالگی برای سگ خود، ترابل، 12 میلیون دلار ارث باقی گذاشت تا این سگ بتواند تا آخر عمر به زنگی اشرافی خود ادامه بدهد. اما جالب این جاست که این زن میلیادر در مورد نوه های خود این قدر دست و دل باز نبوده است. وی دو تن از آنها را از ارث محروم کرده و برای دو نو ه ی دیگرش تنها 5 میلیون دلار ارث گذاشته است، آن هم به شرط اینکه حداقل یک بار در سال به قبر پدر خود ( تنها فرزند هلمسلی) سر بزنند. او همچنین وصیت کرده که پس از مرگ ترابل، جسد او را در کنار قبر خودش دفن شود. 
  


330 هزار پوند برای همسر به شرط اینک هر روز یک نخ سیگار مصرف کند:

 
 

همسر برات هرگز اجازه نمی‌داد که شوهرش سیگار مصرف کند، او هم به تلافی این کار همسرش، وصیت کرد که 330 هزار پوند به همسرش برسد به شرط اینکه او هر روز یک نخ سیگار مصرف کند. 
   
   
وقف همه ی دارایی برای ساخت یک کتابخانه ضد زن! 

 


 
ایوا زینک به قدری از زنان متنفر بود که قبل از مرگش در سال 1930، وصیت کرد که تمام دارایی اش وقف ساخت کتابخانه ای شود که در آن کتاب های هیچ یک از نویسندگان، ناشران و مترجمان زن وجود نداشته باشد، تمام کارکنان مرد باشند و بر سر در آن عبارت " ورود زن ها ممنوع " نوشته شود. اما یکی از دختران زینک مانع از اجرای این وصیت پدرش شد. 
  


همه ثروت برای همسر به شرط اینکه مجددا ازدواج کند: 
 


در سال 1841 هنریچ هین یک شاعر آلمانی با اوژنی میرات ازدواج کرد و در وصیت نامه خود تمام ثروت و دارا یی اش را از آن همسرش کرد به این شرط که پس از مرگ هین، او دوباره ازدواج کند. 
وقتی از او پرسیدند که چرا چنین شرطی گذاشتی جواب داد: "در این صورت حداقل یک مرد از مرگ من افسوس خواهد خورد ". هین در سال 1856 فوت کرد.


   
سوزاندن جنازه و فرستادن خاکستر آن به فضا:
                               

 
رادنبری، خالق مجموعه تلویزیونی" استار ترک "، به قدری داستان ها علمی تخیلی و فضا نوردی را دوست داشت که وصیت کرد پس از مرگش جسد او سوزانده شود و خاکستر آن به فضا فرستاده و در آنجا پراکنده شود. در سال 1997 آرزوی او بر آورده شد و خاکستر او با یک ماهواره اسپانیایی به فضا فرستاده و در آنجا پخش شد.


   
هر روز یک شاخه گل برای همسر:

 

 جک بنی و ساید مارکس عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند، اما پس از 48 سال زندگی مشترک، جک در سال 1974 فوت کرد. جک پیش ار مرگش با یکی از گل فروشی ها محل سکونت خود به توافق رسیده بود تا او پس از مرگ جک، هر روز یک شاخه گل رز قرمز برای همسرش ببرد. 
  


اهدا دستگاه تنظیم کننده ضربان قلب به یک سگ:
 

  
دوروتی ادوارد قبل از مرگش وصیت کرد که دستگاه تنطیم کننده ضربان قلب او را به یک سگ اهدا کنند. پس از مرگ دوروتی، خانواده ی او به وصیتش عمل کردند. این دستگاه از داخل بدن او برداشته شد و تحت اختیار دانشکده دام پزشکی جورجیا قرار گرفت تا آن را به یک سگ اهدا کنند.. آنها نیز این دستگاه را درون بدن سگی به نام سانشاین که از ناراحتی قلبی رنج می‌برد، کار گذاشتند







[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]