از خواب برگشتم؛ به تنهایی… پُل میزنم از تو، به زیبایی
چشماموُ می بندم وُ می بینم؛ دنیا رو با چشمِ تو، می بینم
دنیایِ من با عشق، درگیره… عشقی که تو نباشی؛ میمیره
عشقی که توو دستِ تو، گُل داده… عشقی؛ که به دستِ من افتاده


تو مثلِ من؛ رؤیاتو میبافی! با دست من؛ موهاتوُ میبافی
خورشیدوُ با چشمات، روشن کن! یک بار، ماهوُ قسمتِ من کن
تو مثلِ من؛ رؤیاتو میبافی! با دست من؛ موهاتوُ میبافی
خورشیدوُ با چشمات، روشن کن! یک بار، ماهوُ قسمتِ من کن

من پشتِ این پنجره، می شینم… بارونوُ توو چشمِ تو، می بینم

عیبی نداره؛ چشمتوُ وا کن… عیبی نداره، باز غمگینم


بازی نکن؛ با قلبِ داغونم! من آخرِ بازی رو، می دونم
حیفه… بخوایم، از هم جدا باشیم… من خیلی وقته با تو؛ هم خونه ام


تو مثلِ من؛ رؤیاتو میبافی! با دست من؛ موهاتوُ میبافی
خورشیدوُ با چشمات، روشن کن! یک بار، ماهوُ قسمتِ من کن
من پشتِ این پنجره، می شینم… بارونوُ توو چشمِ تو، می بینم

عیبی نداره؛ چشمتوُ وا کن… عیبی نداره، باز غمگینم
بازی نکن؛ با قلبِ داغونم! من آخرِ بازی رو، می دونم
حیفه… بخوایم، از هم جدا باشیم… من خیلی وقته با تو؛ هم خونه ام