سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

وقتی همه چیز دست به دست هم می دهد تا دستت را بگیرد ، بلندت کند ، راهت بیندازد ، نفسی دوباره به جسم بی جانت دهد ...

ولی انگار طاقتی برای ادامه مسیر نمانده ، اراده ای نیست ، توانی برای پیمودن راه نیست...

اینها همه آن هجمه ی توهماتی است که زیر سایه ی ابرهای یاس و نومیدی جولان می دهند!

و باز هم همان دستهای مهربانند که پرده ی تاریک این سایه های متوهم را کنار خواهند زد ، روزنه ای می گشایند ، نوری که می تابد را به چشمانی خسته و رنجور رهنمون می شوند و دستی بر آستان غبار گرفته سرای وجودت خواهند کشید...

همتی دیگر می طلبد ، ایستادن ، و شروعی تازه !

افتان و خیزان های شبهای سرد و تاریک ، زخمهای عمیق و چرک گرفته ی پای رنگ باخته ، رخنه های پر درد لبهایی زخمی و خونابه ی چشمانی کم سو و نا امید را باید به در مسیر نسیم مهربانی دستهایی که برای نوازش لحظه شماری می کنند ، نهاد ... باید پذیرفت ، لطف و عطوفتشان را ،باید آغوش گشود بر همه ی مرهمشان...

گاهی مرهمی بر زخم درد دارد ، رنج دارد ، فریادت را به بلندای آسمان احساس می رساند ، ولی مرهم است ، درمان می کند ، نجات می دهد ، خلاص می کند ، همه وجودت را از آن آلودگی و پستی و رنج!

باید باور کنی ، دستانی که لحظه  لحظه تاریکی ها ، خط مهربانی جاده را با انگشت اشاره اش نشانت می داد ...!

ای کاش با همه وجودت دست با دامنش می شدی ، حال که دامنش گشوده ، چون سفره ای رنگارنگ ، چون دشتی پر از شکوفه های یاس...

 

 




معمولا تو شهرهای کوچیک ، امکانات بیمارستانی و پزشکی به حدی نیست که بتونه جوابگوی برخی از بیماران و درد مندان باشه ...

روزانه خیلی می شنویم : فلانی تصادف کرده بود ، بردنش بیمارستان قبولش نکردن سریع فرستادنش مرکز استان ...

فلانی یه سکته ناجور کرده ، سریعا اعزامش کردن ، فلان بیمارستان تو فلاش شهر...

پس ، درمان برخی دردهای بزرگ ، نیاز به امکانات بیمارستانی پیشرفته و متخصصین زبردست تری داره ...

هر چند اعتقادم بر اینه که : فاین ما تولوا فثم وجه الله... ولی دستهایی که تو اماکن خاص بلند بشه شاید به صورت خاص مورد عنایت واقع بشه ...

چند روزیه حس عجیبی دارم ، خودمم هم نمی تونم درک کنم ، این حس غریب منو به یک مکان خاصی دعوت می کنه ...

نیت کردم شب 21 رمضون ، احیاء رو تو حرم بی بی فاطمه معصومه (س) باشم ، نمی دونم چرا ولی دلم هوای حرمشو کرده ... و احساس می کنم روزیم اینه که شب 21م اونجا باشم...

وقتی جوون تر بودم ، با حرم خانوم بی بی فاطمه معصومه (س) انس خاصی داشتم ، بارها و بارها برای گرفتن برخی از خواسته ها و استجابت بسیاری از  دعاها یکراست کندم رفتم کنار حرم باصفاش و ...

یعنی اینبار هم بی بی عنایت خواهد کرد... یعنی مث همیشه تضمینی واسطت می کنه ...

 




از روزگار رفته حکایت کن

از عشق ، آشتی

از روستای ساده ی یکرنگی

از روزگاری که تَصَنّع هنوز...

به زندگی مان سرک نکشیده بود

خنده ها مان طبیعی بود و

دلتنگی ها مان طبیعی

از زمانی که دعوا بین مان معنا نداشت

و قهر کردن ،کار مردمان بد بود

حکایت کن از روزگاری که دوستی

حضوری محسوس داشت

و هیچ کس...

با خنده خنجر نمی زد!

از روزگار رفته حکایت کن...

 




هر کس اعصاب نداره اینو بهش پیشنهاد می کنم!!!

 

تصور کنید این فرد همونیه که دلتون می خواد سر به

 تنش نباشه!!!

 

برای شروع روی start کلیک کنید...

 

start

 




راست ودروغ:

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است.

کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است.

کسی که پول میگیرد تا دروغ بگوید دلال است.

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست.

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است.

کسی که پول می گیرد تا گاهی راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکیل است.

کسی که جز راست چیزی نمی گوید بچه است.

کسی که به خودش هم دروغ می گوید متکبر و خود پسند است.

کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

کسی که سخنان دروغش شیرین است شاعر است.

کسی که اصلا دروغ نمی گوید مرده است.

کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد بازاری است.

کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سیاستمدار است.

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند دیوانه است.








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]