سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

دیروز

عبور تو در کوچه ها وزید ،

و هنــــوز

دهان پنجره ها باز مانده است !







خدایی که ندیدمش

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را

که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم

آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی

که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،

من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی،

من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد،

با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟

گفت: عزیزتر از هر چه هست،

اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید

عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی

بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان

چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم،

آرام گفتم: از این راه نرو که به جایی نمی رسی،

توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد

بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟

گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی،

بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،

می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی.

آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،

تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر،

من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی

وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت

گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارم




من خدا را دارم...


دست و پنجه نرم می‌کنم با شیطان

سرِ طنابِ بندگی

هی من می‌کشم..

هی او می‌کشد...

تا سرانجام؛

در زمینِ که نشیند؛ گِرهِ پیروزی....!!

چه جدالِ نابرابریست..

من ، خدا را دارم

بیچاره شیطان ، تنهاست....!!




پا گذاشتن به حریم شخصی نزدیکترین فرد زندگی، همیشه یک کنجکاوی ساده نیست! اگر فردی شک بی جا به همسرش داشته باشد و مدام او را به طرق مختلف کنترل کند؛ باید علت را در جایی دیگر جستجو کرد! یا این فرد شکاک الوجود است و نگاه جستجوگرانه اش، به دلیل شک زیاد است و یا آن که خود به دور از چشم همسر مرتکب اشتباهی شده و حالا به تصور پنهان کردن و یا انتظار حرکتی تلافی جویانه ازجانب همسر، به طور ناخودآگاه دیگری را چک می کند. در چنین شرایطی لازم است مساله با یک مشاور مطرح شود تا ریشه واکاوی و درمان گردد.

حریم خصوصی








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]