مرگ،خوابی شیرین،
در آغوش خاک گرم که جسم سرد مرا در آغوش میگیرد
تا همه ی بی مهری ها وسردی ها و نامردی ها را به فراموشی بسپارم.
و با چه محبتی مهرش را نثارم میکند بی منت.
و باد که با وزش بر روی خاکم و نوازشی دلنشین آرامم می کند
و در لابه لای درختان برایم آوار می خواند
و درختان برایم دست می زنند
و حال با این یاران دیگر احساس تنهایی نخواهم کرد.
مرگ زیباست برای جسم سردم و روح بلند پروازم
که باز خواهد گشت در آغوش گرم وبی نهایت محبت او...