سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

همه ی غصه ام به این است که بادستی خالی و توشه ای به وسعت سراب ، دیده بر این مسیر نهاده ام و سالهاست که درهمین ابتدای مسیر ، تنها حسرت است که سایه ای تلخ بر وجودم افکنده ...

و ای کاش ، چشمان نظاره گر ، غبطه ی این سراب نمی خوردند و آرزوی این سایه تلخ نمی کردند... چرا که مشکل این دل است ... این دلی که هر لحظه با خود در وصفش نجوا می کنم :

 

دل تو مانده در قفس جدا ز آشیان خود

پرنده اسیر را چرا رها نمی کنی ؟

 و ای کاش در پهنای این سراب شوم ، دام های دلبستگی و دلدادگی های دروغین نبود که بال پروازم را این چنین ببندد... و ای کاش ...




حسرت نرسیدن به  خواسته ها اونقده سنگین بود که آخرش تاب نیوردمو با بغضی از ته وجود پا شدم رفتم در خونه ی کریمه ی اهل بیت...

اول بگم ... می ارزید همه برنامه های این دو روز رو  منتفی کردن ...

و مجلس هایی که به خاطر این تصمیم به هم خورد و دوستانی که کمی دلخور شدند... و همه برنامه ریزیهایی که به یکباره فدای این دل حسرت گرفته شد...

و صبح  سرد یک روز پاییزی درست روز قبل از اربعین و جمعه ای که بوی دلتنگی گرفت و یه دعای ندبه نصفه و نیمه تو مسجد جمکران و یه حال و هوایی تازه و دل چسب...

و دلهایی که ندبه کنان ، بی تاب شد...

و یه عزاداری شیرین و دلنشین در شب اربعین در شبستان حرم حضرت معصومه (س) ...

و حجم بالای مراسم عزاداری در این شهر مقدس... فقط این رسوم غلط در دسته های عزاداری قم یه کم دلو آزار می ده ...

و روز اربعین و زیارت اربعین با جسمی خسته و دل تنگ و بغضی که راه نفس رو هم می بست ...

و جالب تر از همه ، عربهای عراقی که از عادت همه سالشون جا مونده بودن و به رسم زدودن این حسرت سنگین ، کفش زائرین رو واکس می زدن ، آنهم با اشک ...

و مدل کوچیکی  از پیاده روی اربعین کربلا...

ساعت 13 روز اربعین ، حرکت از حرم حضرت معصومه (س) به سمت مسجد جمکران ، در بلوار حرم تا حرم ... به طول 7 کیلومتر ، خیل جمعیتی که حسرت رفتن به کربلا رو دلشون مونده بود ، و موکب هایی که در مسیر این پیاده روی علم شده بود ، و صحنه هایی که یادآور آن همایش بزرگ اربعینی بود...

و خستگی و نق زدن همراهان ، کفشهایی که تاب این پیاده روی 7 کیلومتری رو نداشتند و این آزمون ساده ای که برخی از همراهان در همان کیلومتر اول نمره منفی از آن کسب کردند...

و شله زرد های آخری که در میدان سلام با طعم شکر به کام، شیرین نشست ...

و شاید مثل همیشه ، بانوی کریمه می بایست ، اذن دهد ...

اذن توفیقی برای آینده...

واسطه گری برای نعمتی که اگر حیات جاری بود ، نصیب این دل حسرت گرفته شود...

انشاء الله...

 





هوایت که به سرم می زند،
دیگر در هیچ هوایی، نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفس گیر است ،هوای بی تو ....!





بهم می گه چرا گریه کردی...!!!

چرا چشمات اینجوری شدن...

می گم : نمی دونم چرا ...

شاید دیشب خوب نخوابیدم ، چشمام مشکل داره ...

آخه چه جوری بهش بگم ...

آخه امروز صبح داشتم برا یه مجلسی که تو دامش افتادم ، شعر آماده می کردم واسه خوندن...

بهم گفتن ، سفره رقیه انداختیم ...

نمی دونم چی شد ، این شعر اینقده آتیشم زد...


السلام علیک یا عطشان 

چه بلایی سر لبت آمد!؟

تا من و تو به وصل هم برسیم

جان به لبهای زینبت آمد

***

زینت شانه های پیغمبر

السلام علیک یا مظلوم

چقدر چهره ات شکسته شده

السلام و علیک یا مغموم

***

با تو قهرم ! پدر کجا بودی؟

بی من و خواهرت کجا رفتی!؟

دلخورم از تو ؛عصر عاشورا

بی خداحافظی چرا رفتی؟

***

سر عباس تا سر نی رفت

خیمه ها گر گرفت ، بلوا شد

تا که دیدند بی علمداریم

سر یک گوشواره دعوا شد

***

من غرورم جریحه دار شده

شاکی از دست ساربان هستم

کعبه نی ها مدام می گویند

دست و پا گیر کاروان هستم

***

سر بازاردیدنی بودیم !

دید زلفت که ما پریشانیم

عمه ام داد می زد ای مردم

به پیمبر قسم مسلمانیم

***

معجرم را سر کسی دیدم

چادرم را سر یکی دیگر

با عبایت نماز می خواند

مشرکی پشت مشرکی دیگر

***

دختر حرمله چه مغرور است !

بر سر بام دف تکان می داد

او خبر داشت که یتیم شدم

پدرش را به من نشان می داد

***

کاش قرآن پدر نمی خواندی!

خیزران از لب تو ، دلخور شد

اولین ضربه را که زد ؛ دیدم

چوب خط صبوریم پر شد

***

عمه با من نبود ، می مردم

پای طشت طلا نجاتم داد

نه فقط شام ، کربلا ، کوفه

خواهرا بارها نجاتم داد

***

بالهای شکسته ای دارم

پر زدن با تو کاش راهی داشت

شام ویران به جای ویرانه

گاش گودال قتلگاهی داشت

***

علقمه ، مشک ، ساقی و اصغر

شده سر مشق گریه هام پدر

بردن من به نفع زینب توست

درد سر را ببر زشام پدر

 

http://zarih.persiangig.com/image/weblog/web/web57.jpg




معجزه شهید: کبوتری که با دیدن پیکر شهید جان داد




خیر دنیا و عقبی ازدید امام حسین (ع)
مردی از اهل کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشت که خیر دنیا و آخرت در چیست؟
حضرت در جواب نوشتند:
به نام خداوند بخشنده و مهربان،
اما بعد؛
هر کس در طلب رضایت خداوند باشد
هر چند با نارضایتی و غضب مردم باشد،
خداوند امورات مردمی او را کفایت خواهد کرد ،
و هر کس رضایت مردم را با نافرمانی از خداوند طلب نماید
خداوند او را به مردم واگذار می کند.
(منهاج الصالحین، ج 1، ص 347 به نقل از امالی صدوق، مجلس 36).



بـعـضـی حـرف هـا گـفـتـنـی نـیـست ،نـوشتـنـی نـیـسـت . . .

بـغـض کـردنـی ست ،گـریـستـنـی ست ،زار زدن می خـواهـد !

فقط مـی تـوانی گــوشـه ای زانـو هـایـت را بـه بـغـل گـیـری

بـغضـت را بـشکنی ،و هـمراه با اشکهـایـت زیرلـب" کـربلا کـربلا " گـویـی . . .



کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد.
هرگونه عیش و نوش دنیا، با هزار تلخی و نیش همراه است!
اگر کسی دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت،
در برابر ناگواری ها و بدی‌ ها کمتر ناراحت می‌شود؛
زیرا از دنیا بیش از این که خانه‌ بلا است، انتظار نخواهد داشت.

آیت الله بهجت (ره)




گاهی وقتا دلتنگی اینقده  زیاد می شه که باید هضمش کرد...
گاهی وقتا فقط باید داد نزد ، سکوت تنها درمونه ...
گاهی وقتا باید قدم زد و فکر کردو اشک ریخت...



آسمــــان ، از تو خبر داشت

ولی مــا از تــــو

سهم مان بی خبری بود، نمی دانستیم...

آب و جاروی در خانه ما شاهد بود

از تو بر ما گذری بود ،نمی دانستیم...

این همه چشم به راهی نگرانم کرده

خــود ایــن هم نظـــری بــود

نــمی دانستیـــم ...







[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]