سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
درباره

نوای دل وبلاگ لبهای زخمی
پارس تولز ابزار وب
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

گاهی بی دلیل باید دل به دریای عظمت مهربانیش بزنی ، بی دلیل بی دلیل...

گاهی باید ، چشم ببندی و منتظر بمانی ... با چشم بسته ، انتظار خیلی هم شیرین نیست...

گاهی هم باید ، دلشوره ای داشته باشی به وسعت ، یک آسمان اشک...

شاید آفتاب بتابد ، از نوک همان قله ای که چشم بر آن دوخته ای...

دیگر تاب نوشتن برایم نمانده... باید چشم دوختنم را ادامه دهم... شاید انتظار سر آید...




اینجا ، شب هنوز مرثیه می خواند برای گمگشته ای یوسف نشان...

چشم هایم را می بندم و به یاد نگاهی که شبی در آسمان خیالم درخشید و از پس آن، همه ی روز هایی که شب شدند و همه ی شب هایی که سر شدند روزه ی سکوت می گیرم...

چیزی در من فرو می ریزد...

می خزم در آغوش گرم ثانیه هایی که به نگاهش مقدس اند...

سر بر شانه های محکم ثانیه هایی می گذارم که بودن را با هوایی ترین یاد ها تجریه می کنند...!

دوباره درد خیالی ، روبرویم می ایستد و من می مانم و من...!

من می مانم و در خود فروریختن ها...!

من می مانم و تکرار غریبانه ی خاطره ها...!

با چشمانی دریده از خیرگی در خلسه ای عمیق غرق می شوم...

غصه ها تیشه بر ریشه ی افکارم می نهند...

آه ... نمی دانم تا کی باید بود و دل سپرد به سکوت شبگیر غم و شمارش کرد تسبیح گسیخته ی عشق را...!!!

و زمزمه می کنم ،  شبی را که در خزان ترانه هایم سایه ای به آسمان پرکشید  و قلبم را به دست سنگین و بی رحم باد سپرد...

مرا می برد و چه سنگین می برد...

چرا که وجود تهی ام مملو از درد و سوال های بی جوابم بود...

سوال هایی که جوابی نداشتند و جواب هایی که تسکینی برایشان نبود...

نمی خواهم کسی بگوید که ، ندانسته رنجیدی و رفتی و ناپاک در عشق جلوه گری کردی و رمیدی...

چرا که هیچ کس ، نرنجید از غربت عشقم، از خاکستر شدن آرزوها و ورق های به جا مانده از غرورم...

و باز هم کسی ندید خلوص دیوانه وار دست هایم را...

نمی دانم با این دل بی قرار چه کنم ، آیا  به خاطر دارد  عمق لحظه های سخت نبودن ها را...؟

با دلم می گویم ،  بگو!!! تویی که این گونه خرمن به خرمن می سوزانی مرا!!! بگو از فراز آن همه باتو بودن ها و آن همــه بی تو بودن ها، نگاه پر تمنای شب را چگونه تسکین کنم...؟

بگو...

حال بنشین و تماشا کن واژه های عریانم را، خمیدگی قامتم را، نقوش کبود سینه ام را...

بنشین و معنا کن صدای شکستنم را...

 




دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری...!

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت. سنگینی نگاهت را مدت هاست که حس نکرده ام !من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبورانه گذرنده ام؟؟؟

من نگاه ملتمسم را در این واژه ها پر کرده ام که شاید... شاید... شاید...

 دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است!

می‌خواهمت هنوز…

گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که...

حتی اگر چشمانت برای بر من ببندی !

حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند!

می ‌خواهمت هنوز ...

دلتنگت شده ام به همین سادگی...

گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخن نگویم...

من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم...

تا این باد با دلتنگی هایم چه کند؟

آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟

و فریادش را با فریاد موج های بیتاب یکی خواهد کرد؟

یا در این شب بارانی ...

بر سنگفرش کوچه های خلوت جاریش می کند...

یا شاید در شبی مهتابی آن ها را به نگاهی سرد و بی روح  که به ماه خیره شده بسپارد!

یا شاید در نگاهی به وسعت یک آرامش در گوش پیکری  خسته در خواب زمزمه اش کند؟

آیا کسی دلتنگی های مرا خواهد شنید؟

دلتنگی هایم را به باد سپرده ام...

شاید این باد دلتنگی مرا در گوش تو ای ناب تر از غزل هایم زمزمه کند!

بگذار برایت بگویم که امشب سخت دلتنگت هستم...!





 اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...

دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او...

آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند ...

پس خود را گناهکار مبین

من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد ...

و تنهایکی سپاسش گفت!!!

من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ...

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !!!

پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ...

از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند.

پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش...

که این روح توست که با مهربانی آرام میگیرد

تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری ...

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ...

پس به راهت ادامه بده

دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند ...

تو به پاس زیبایی عشق، عشق بورز و جاودانه باش...

 

%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C%20%D8%B3%DA%A9%

 








[ مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]

[ Designed By Ashoora.ir ]