خدایا قلبم از آن توست...

وقتی در تحسین ، آفرینش ، این تن خاکی ، فرمودی :"فتبارک الله احسن الخالقین " یقین دارم که قلبی که در سینه ی این مخلوقت آفریدی ،            پاره ای از روح مقدس و پاک خودت بود و مصداقی از  صفات رحمان و رحیم خود را در آن جای دادی که این چنین به این مخلوقت احسنت و تبارک گفتی!

آری ، آفرینش وجودی با خاک ، شایسته ی تحسینی اینچنین از سوی معبودی به عظمت تو نبود و آن تحسین و تبارک ، به آفرینش قلبی  بود که از آن تو بود  و برای پیمودن مسیری آمده بود که رضای تو در آن مسیر  نقش بسته بود.

خدایا ، قلبم را مامن تمامی خوبیها و زیبایی ها قرار دادی و نیک می دانم که جایگاهی است برای نشان دادن ذره ای از عظمت مهربانی هایت .

وقتی به اوج رحمت تو می نگرم ، وقتی لطف بیکرانت را به ذره ذره ی این عالم هستی مشاهده می کنم ، وقتی در هر گوشه ای ، جنبده ای را می بینم که به لطف صنع و مهربانی تو در عالم خودش روزگار می گذراند ، فقط آه می کشم  که نتوانستم ، پاسخ خوبی به تبارک تو به این قلبی که برایم آفریدی بدهم.

قلب من هم می تواند ، همانند دیگر مخلوقاتت ، در راستای گسترش و تعالی مهربانی و رحمت تو گامی بردارد ، قلب من هم می تواند همانند برگهای خشکیده گیاهانی که برای آشیانه سازی پرندگان آفریدی ، آشیانه دلهای خسته و غم گرفته بندگانت باشد.

قلب من هم اگر چه سنگ باشد می توانند مثل آن تخته سنگی که آغوش بر جریان مهربان آب نهاده و بستر رودخانه ای گوارا و حیات بخش شده ، بستری باشد برای حرکت امید بندگانت...   می خواهم قلبم ، فقط برای تو زنده باشد.

خدایا...

بارها شنیده ام که : القلب حرم الله ولا تسکن حرم الله غیر الله.قلب انسان ، حریم خداست و حریم خدا جز با حضور خدا آرام نمی گیرد.

و یقین دارم که حضور تو در قلبم ، چیزی جز ، عنایت و توجه به بندگانت نیست.قلبی که برای بندگان خدا در حرکت باشد ، انگار برای خدا در حرکت است.

 مهربان من ، آنگاه که ندای در دادی ، یا ملائکه ، اسجدوا ، لادم ... و تمامی ملائکه آسمان و زمین را به سجده بر این تن خاکی انسان امر کردی ، یقین دارم که امر به سجودت ، امر به سجود قلبی بود که مامن خودت بود ، وگرنه سجده بر تن خاکی مصداقی از شرک و بت برستی است و تو   به بت پرستی و سجده بر مجسمه خاکی امر نمی کنی .

سجده ملائکه بر تن خاکی انسان ، سجده بر روح مهربانی و رحمت تو بود که در قلب انسان دمیده شده بود ، سجده بر قلبی بود که از جانب تو  برای حضور تو آفریده شده بود.

قلبم ، ظرف بندگی توست ، ظرف صبر و استقامت برای ماندن در مسیری که تو برایش تعیین کرده ای و شیطان ، که از امر سجده تو بر این تن خاکی تمرد کرد ، از قلبی می هراسید که بندگی و عشق به تو در آن جای می گرفت.

شیطان از قلبی می ترسید که مامن حضور مهربانی و عطوفت تو بود و شیطان از آن روز به عزت و جلال تو قسم خود که در گشودن دروازه های این قلب به روی پلیدی و فساد همه توان خود را به کار می گیرد...فبعزتک لاغوینهم اجمعین...

و سالهای سال است ، که دروازه های قلب این انسان خاکی ، لحظه به لحظه آماج تیرهای سهمگین اماره ی شیطانی ابلیس است و شیطان تاوان سجده نکردنش بر این قلب مقدس را با گشودن دروازه هایش به روی گناهان ، جبران می کند.

قلبی که باید ، حریم خدا باشد ، قلبی که باید ، سرمایه های بندگی و عبودیت در آن جای گیرد.

خدایا ، قلبم از آن توست ، لحظه ای به من وامگذارش، که من تاب جلوگیری از حضور شیطان در او را ندارم .

خدایا ، قلب من و قلب همه انسانها از آن توست...قلب انسانهایی که تو آفریدی.

و امر کردی که باید قلبهایشان را پاس داریم و احترام کنیم .

و امر کردی که شکستن قلب انسانی به مثابه توهین به حرم خداوندی است .

و چه زیبا امر کردی که به برکت این امر و نهی تو ، حریم انسانها محترم خواهد ماند و قلبهای انسانها ستودنی .

خدایا ، قلبم از آن توست ... جز خودت اجازه ورود بر همه را ببند.

 

http://www.upload.tehran98.com/img1/wsc1z4rb39y8sjv0gm.jpg