باران باش و ببار...

مپرس پیاله های خالی از آن ِکیست ...!

و اما...

دیگــر نــه به آشنــا بــودن ها می بالـــم،

و نه از غریـــب بودن ها گلــه می کنــم.

آدم هــا،
از آنچــه فکـــر می کنند،

به هـــم نزدیــک ترند

و از آنچــه نشــان می دهنــد،
دورتــر...


و شاید کمی که فکر کنم ...

این من

متعلق به سالهای دور است

فقط گاهی

دل‌ خوشی هایم

سر به سر حوصله‌‌‌ام می‌‌گذارند

بدون حرف

نگاه

حتی یک لبخند...





می گویند دلتنگت نباشم؛


انگاربه آب بگویند؛خیس نباش...!!!