خیلی اهل آرزو کردن و آرزو داشتن نبودم و نیستم ولی از همه ی  دار و ندار دنیا ، یه آرزوی بزرگی دارم ...

حدود یک سال و نیمی هست که پاشنه در درگاه الهی رو ول نمی کنم و شاید روزی چندین مرتبه به لقلقه ی زبون هم شده ، آرزومو تکرار می کنم و از خدا می خوام...

هر جایی رفتم و هر واسطه ای هم بوده جلو انداختم ، بارها و بارها به التماس هم افتادم ...

راستش چند روز پیش یه نیم نسیمی وزیدن گرفتو و سرابی از برآورده شدن نصفه و نیمه آرزوم  رو حس کردم ...

حالا هم شب آرزوها نزدیکه ، یعنی می شه تو شب آرزوها ، اینبار از ته دل همه ی خواسته مو به خدا بگم و فردای اون روز نوید راست و ریس شدن شرایط برآورده شدنش رو درک کنم!

اگه کسی دلش واسم سوخت ، دعام کنه به آرزوم برسم اونم کامل کامل ...!