باید در هوای شرجی دل عاشق قدم برداری

تا غرورت خیس شود

و چشم‏هایت را به‏سوی آسمان دل منتظر پرتاب کن

تا نگاهت بیاموزد پرواز را

شاید امروز

روز دیگری باشد،‌

شقایق را در دشت بیکران آرزو رها کن  تا دیرتر پرپر شود

و پروانه را در آرزوی لبخند شمع به یادگار بگذار تا دیگر اشکش را نبینی ...

و شکوفه‏ های بهاری را

بر تن درختان مست از رگباربسپار

تا نگاهش بیاموزد پرواز را

شاید امروز

روز دیگری باشد،‌ درد را

در رؤیای قامت زمان

تا آرام گیرد

و مردان خسته را

در اندیشة رهایی از آوار زندگی

تا کمر راست کنند

و زنان نالان را

در آرزوی شبی بی درد

تا روحشان بیاموزد پرواز را

شاید امروز

هوای دل با نفس یار گرم شود

و چشم‏ها، مژه‏ های بلند ستاره‏ ها را ببینند

و دل بر بال نور

به کوی یار پرواز کند

تا عاقبت بیاموزد پرواز را

شاید امروز

روز دیگری باشد

روز خلاصی از درد

روز گذر از هجران

روز دیدن یار

روز آموختن پرواز

شاید امروز

روز دیگری باشد.