بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته...

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ...

چشمانت را که به من می دوزی

گونه هایم پر از پولک شعر می شود

و شاید ماهی کوچک تو می شوم

ساکن در اقیانوس آرام دلت

که با یک بوسه

عاشقت می شوم ...

هرچه دلم را خالی می کنم

باز پر می شود

از تو

عجب برکتی دارد دوست داشتنت ...

این روز ها بهار هم آرامم نمی کند ...

نسیم بهاری هم بر تنم تنگ و خشن است

دنیا با همه زیبایی هایش برایم گاهی تنگ و چسبان است...

باید خیاط قلبم باشی تا بتوانی ، دنیا را به اندازه آغوشت برایم تنگ کنی...