در کوچه های احساسم

پرسه نزن

به خانه ات برگرد

خورشید می خواهد غروب کند

آن باغی که به دنبالش هستی

دیر زمانی ست که به یغما رفت...

چه سکوتیست انگار هیچکس در دنیا نیست

و شاید....!

من در دنیای هیچکس نیستم...

 


اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند!

باید راه افتاد،

مثل رودها که بعضی به دریا می رسند

بعضی هم به دریا نمی رسند.

رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!

 

 

بی محلی


این روزها در میان دانستنو ندانستنم حیرانم

و نمیدانم که میدانم یا نمیدانم

در این سرمای سوزان قلبم

نه می شود به کسی اعتماد کرد

و نه می شود بی همراهی مسیر راطی کرد

من اکنون برای روزهایم زیادیم

و کاش تمام می شدم

انتظار تمام شدن مرا اخر میکشد

من در نگاه هیچ انسانی انسان بودن را نمیبینم

و در جستجوی تکه پاره های قلبم 

هیچ نیافتم

انگار باد همه را برده بود