گاهی بعضی شبها میشه که دلم از زمین و زمان میگیره...
خسته میشم از بودن های تکراری...از خاطرات تکراری...از شکایت کردن های تکراری...از واهمه های تکراری ...
دلم...
اونقدر بی تاب میشه که هیچ اتفاقی نمیتونه آرومش کنه...
اون لحظه یه جایی رو میخوام...یه مامن زیبا...نه از جنس زمین...نه از جنس آدما ...
یه آغوش آسمونی...
از جنس خدا ...
یا انیس من لا انیس له . . .