فـقط یک ضمیـــر ساده و تنهاست...
که دست و دلش به هیـــچ کاری نمی رود...

هر روز این عشق یکطرفه را طی میکنم
یکبار هم تو گامی بدین سو بردار
نترس
جریمه اش با من

از تو برایم چه مانده؟
بغضی مهار نشدنی و یک عکس سه در چهار
دقایقی که میخواهمت و نیستی
حرفهایی که میخواهم و نمیزنی
شنیدنی هایی که میخواهم و نمیگویی
تعلیق و انتظار، سردی تو و گرمی اشک های من
بی خبری های پی در پی
مهری که دارم و بی مهری های تو
کلامی که نیاز دارم و مجالی برای بیانش نیست
و یک دنیا خاطرات کشنده
تو چقدر با سخاوتی و من چقدر ثروتمند

 بیا برگرد طاقتم سر آمد