او نیز کتک خورده بود ...

این بار خودم ...

روح مرده ی من او را کتک زده بود

نمی دانستم که مرده ام و او زنده است

نمی دانستم ...

 

که او زنده بود و من مرده ای میان لجن 

به خیال انتقام روح پاکش را به زیر پاهایم له کردم

نا توان شده بود

نای فریاد زدن نداشت

من او را کشته بودم

خود آمده بود به سویم ..به گمان زنده بودنم

افسوس

 که سالهاست  مرا مرگ ربوده ...