نگاهش سراسر ابهام بود و مسیر رفتنش آن سویی دیگر ...

ولی وقتی دستان لرزانش را برای در آغوش کشیدن سایه های آن ستاره مهربان بلند کرد ، جاده های غبارآلود ابهام هم نتوانستند ، مانع شوند.

و اکنون  نگاهی بود امیدوار و صدایی  با آهنگ مهربانی و دستانی گرم اما خسته و لرزان و در آن سوی سایه های رویایی آسمانی که کرامتش را به حراج نهاده بود و ستاره های صبحگاهیش را برای دستان حقیقت خواه بر وسعت سفره ی عطوفتش نهاده  و آماده پذیرایی است.

این همه مهربانی ، این همه عطوفت ، این همه نوازش و این همه تنوع در ارادت ، از کرامت این آسمان مهربان رویا نیست ! واقعیتی است شیرین و امیدوار کننده .

دستان لرزانی که دست بر پهنه کرامت این سفره نهاده و جرعه جرعه از عطوفت را می نوشد و لقمه لقمه از مهربانی را به کام می گذارد.

احساسی همراه با آرامش ، آرامشی همراه با امید،طعم خوشی است که از این سفره بر وجود آن دستان لرزان می نشیند.

وجودی که سالها طعم تلخ و ناگوار گرسنگی و تشنگی را بر خود هموار کرده بود اکنون در وسعتی از نعمت و رحمت غرق شده است ، وجودی سیری ناپذیر  اما سراسر ابهام ، باید از این تلخکامی گذشته که ابهام آفرین است و ملالت آور به گونه ای عبور کند.

شاید جرعه های عطوفت بالاترین پشتوانه برای عبور از این گذرگاه احساس باشد.

سحرگاهان نزدیک است و آسمان هنوز هم سفره کرامتش را لحظه به لحظه لبریز می کند و دستانی لرزان هنوز هم در مسیر ابهام مانده اند و بر این سفره توفیقی نیافته اند.

باید از ستاره ها گذشت !!!

باید از سایه ها عبور کرد !!!

باید از این سفره ی بی کران کرامت دست کشید!!!

شاید جرعه های عطوفت و لقمه های مهربانی ، ابرهای غبار آلودی باشد که پرده  ای بر نگاه های خسته بگذارند و شاید آسمان هم کرامتش محدود به همین جرعه ها و لقمه ها نباشد.

ای کاش آسمان هم از کرامتش می گفت ،  از مهربانیش ، از سفره ای که گشوده !

ای کاش آسمان هم ابهام را از سایه های ستاره های مهربانیش می زدود!

ای کاش آسمان هم بر وسعت سفره ی گشوده اش می نشست !

ای کاش آَسمان هم جرعه ای از عطوفتش را و لقمه ای از مهربانیش را بر کام ابهام می نهاد...

صبحگاهان نزدیک است !!!

طلوع ، گامهای خود را محکم تر برمی دارد!!!

آهنگ رسیدن سیمای آفتاب بر گوش می رسد !!!

وسعت آن سفره کرامت باید بر چیده شود !!!

امشب آخرین شب سفره گشایی نخواهد بود!!!

دستان لرزان هنوز هم با ابهام به مسیرش ادامه می دهد...

صبحگاهان 21مرداد 1392