از هستی می نویسم

 برای تو که نیستی

 وقتی دلتنگی هایم کبود می شوند

 خنده هایم بی رنگ

 چه فرقی می کند که هستی

 وقتی از نیستی لبریز می شوم

 اینبار می نویسم

 که ” دوستت دارم “

 قایمش می کنم

 تو به درد زندگی نمی خوری

 تو را باید نوشت و گذاشت

 وسط همان شعرهائی که از میانشان آمده ای .

*****

ایـن شــعرهـــا بـــرونــد بــه جــهنّم 


مــن فقــط 


دیــوانـه ی آن لحــظه ام… 


که قــــلبت…


 زیــــر ســـرم دسـت و پـــا بزند….