مرگ آهسته صدا زد که:بیــــا

وسعت خستگی تو

هر اندازه که بی حد باشد

با رسیدن به چنین آغازی

رنگ پایان به خودش می گیرد.

دو سه گامی که خودت

از من دنیویت؛ دور شوی

و سراسیمه نگردی در من

مطمئن باش ,خیالت در مرگ

رنگ ســــبز رویش

به فـــــنا خواهــــد زد.

با رسیدن در مــــــرگ

اشکهایت همه از جنس بقا خواهند شد

دیگر آن وقت کسی به تمسخر

یا که از زاویه ی کور ترحم

به تماشای تو

لبخند نخواهد بخشید.

دیگر آن وقت دلت

قدرت رویشی، ما فوق تصور

به خودش می بینــــد.

دستهای قلبت

می نوازند( خـــــــــدا)....

خــــانه ی مرگ من

کاش در گوشه ی دنجی

 

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی..
.

اخر...

برای بعضی دردها نه می توان گریه کرد

و نه می توان فریاد زد...

برای بعضی دردها فقط می توان نگاه کرد،

لبخند زد و

بی صدا شکست...!!!

امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی تو گریستم

کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند...

تا بدانی که بی تو چه میکشم

کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تو 

رودی از اشک به راه انداخته ام....

و کاش پرنده ی سوخته بال عاشق از جانب من

به تو این پیغام را می رساند که:

امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته

در حال فرو ریختن است.


گــم شده ام در سکوتی ســـرد...

خشکیـــده چشمه شعر هایــــم...

حس غریـــــبی دارم...

تلخـــــی جدایـــــی ها...

جدال دل و هجـــــــــــمه نومیــــــــدی...

سنگیـــــــــنی حجـــــــم خاطــــــرات...

بی رونقـــــــــی لحظــــــــه ها...

انتــــــــظار چشــــم های نگـــــران در جاده های بی نشــــانی...

حســـــرت خواب بی حزن...

هجــــــوم درد...

بیـــــــا و بجوشان چشـــــمه خشــــــــکیده را...

بیـــــا و نزدیـــــک کن فاصـــــــله ها را....

بیـــــــا و سبــــــــز کن جـــــــاده را...

بیــــــا و بازار طـــــراوت لحظــــــه ها باش...

سوگنـــــــد به عشـــقت...

تاب شـــــکستن نــــــدارم....