تنها

عزیزم

 میدونی چه قدر دلم برات تنگ شده؟
حرفای من اینجاست توی سینم
جایی که هر لحظه دنبالت میگرده
منتظره تا برگردی
خودتم نمیدونی چه قدر دلم برات تنگ شده
دلم میخواد این دلتنگیا و دوری زودتر تموم شه
هروقت بهت میگم بی تابتم زودتر برگرد
میگی تموم میشه عزیزم یه ذره دیگه مونده
نمیدونم این یه ذره چرا اینقدر طول میکشه
احساس میکنم توو این دوریا پیرشدم
خسته ام
خیلی خسته
حتی وقتی میایی بازم دلم برات تنگه
چون میدونم میخوایی زود بری
نمیدونم چرا سهم منی که عاشقتم چرا اینقدر از کنار تو بودن کمه
تمام لحظاتی که کنار تو هستم دلم میخواد توو آغوشت گریه کنم
اما تو نمیذاری گریه کنم
اما وقتی میری گریه هام شروع میشه
میدونم باید دوباره روزای زیادی رو دوور از تو سپری کنم
نازنینم چرا اینقد ازم دوری
قلب من خسته اس....
خیلی خسته.....

دیشب در ترنم تنهایی  تو را    تو را    تو را    فریاد زدم

ای خسته ز خشم زمانه    تو را   تو را  می طلبم

سجاده صبحم هنوز    هنوز بوی نسیم سحری می جوید

ای طراوت باران   ای بوی سبز قنوت

تو را می بویم

تو را می جویم     تو را ...     تو را ...

نبودی بی تو پنهان گریه کردم

 تو را دیدم و خندان گریه کردم

 برای این که اشکهایم نبینی

 نشستم زیر باران گریه کردم