باتو،همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند

   باتو،دریا با من مهربا نی می کند

   باتو، سپیده ی هرصبح بر گونه ام بوسه می زند

   باتو،نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند

   باتو،من با بهار می رویم

   باتو،من در عطر یاس ها پخش می شوم

   باتو،من بودن را،زندگی را،شوق را،

   عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی را می نوشم

   وبوی باران،بوی پونه،بوی خاک،شاخه ها ی

    شسته، باران خورده،پاک،همه خوش ترین

    یادهای من،شیرین ترین یادگارهای من اند.

   بی تو،سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است

   بی تو،نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند

   بی تو،من با بهار می میرم

   بی تو،من در عطر یاس ها می گریم

   بی تو،من با هر برگ پائیزی می افتم.

   بی تو،من در چنگ طبیعت تنها می خشکم

   بی تو،من زندگی را،شوق را،بودن را،

   عشق را،زیبایی را،مهربانی پاک خداوندی رااز یاد می برم

   باران زمزمه ی گریه در دل من،

   بوی پونه،پیک و پیغامی نه برای دل من،

   بوی خاک،تکرار دعوتی برای خفتن من،

   شاخه های غبار گرفته،باد خزانی خورده،پوک،

   همه تلخ ترین یادهای من،تلخ ترین یادگارهای من اند.

   ایمانم قلب من تا زمانی که زنده ام به یاد تو می تپه

     دوستت دارم مهربون من...