برای ساحل آرامم ... دختر عمه نازنینم ...

شریکم با تو در این درد

منم مثل تو غم دارم

منم محتاج لبخندم

منم دستاتو کم دارم

از این بازی طولانی

منم مثل تو دلگیرم

منم با عشق درگیرم

منم بی عشق میمیرم

اگر باران بودم آنقدر میباریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم

اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت میگریستم

اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم

اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم

ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق...

اما هر چه هستم...

 

دوستت دارم...

 

 

آرزویم این است

آرزویم این است ؛ نتراود اشک در چشم تو هرگز ؛

مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛

وبه اندازه ی هر روز تو عاشق باشی

عاشق منکه تو را می خوهم  . . .

و به لبخند تو از خویش رها می گردم
و تو را دوست دارم  به همان اندازه ؛

که دلت می خواهد