آمده ام تا عاشقانه ترین شعرها را برایت بخوانم
از تمام دیوارهاى زمین به سلامت گذشته ام
دستانم رابگیر
بگذار صادقانه در کنارت بمانم ...
می دانى که مدت هاست انتظار مى کشم...
من منتظرم...
منتظر یکى از همین روزهاى خوب خدا
آن لحظه ، این بندها گشوده خواهند شد...
می دانى که دیر زمانى است دل به رنگین کمان چشمانت سپرده ام ...
به طراوت جنگل ها و صداقت دریاهاشان ...
ولى ... نمى دانى که دیگر تاب ندارم ...
شانه هایم توان این همه رنج را ندارد ...
تنهایى خیلى سخت است ....
و اینک ، یگانه خداوند آسمانى من ،
نمى دانمچرا این راه را پر فراز و نشیب آفریدى ؟؟؟ فقط مى دانم براى پیمودنش به من چیزى به نام " صبر " عطا نمودى ... و یک قلب پاک !
و آنگاه گفتى : بمان .
و من با دست خالى اما دلى پراز صبورى ، قدم در راه نهادم ...
و تو ، خودت ، قول دادى که اگر بخوانمت ، اجابتم نمایى ...
مهربان ! هم اکنون ، از دورترین فاصله ها ،" تو" را مى خوانم ...
و امید اجابت دارم ...!
به من قوایى عنایت کن که متزلزل نگردم ... و نگهدار عشقم باش ... :
" باشد که خود به بهترین شکل حافظش باشى "
دیگه نمى خوام بگم : باشد که باشى ، حتى وقتى که من نبودم ... ؛
ولى به جاش می گم :
" غصه نخور ، تموم مى شن فاصله ها
باز پاییز است
اندکی از مهر پیداست
حتی در این دوران بی مهری
باز هم پاییز زیباست
ومن موج خروشان
در آغوشت بشویم
غصه ها را
بیا تقسیم کن
آرامشت را
سکوتت را
نوای دلنشین را
بشو آهنگساز
این خروشم
به آرامش رسانم
در پناهت
یادته بهت گفتم بدون تو میمیرم
پس عشقمونو پایان پذیر ندون
من به امیده تو لحظاتو میگذرنم
بازم بهم بگو
قده تموم بینهایتای عالم دوستت دارم
بازم واسم ناز کن تا من نازتو بکشم
الهی قربون عشقم برم
الهی جونم بینهایت بار به پاش ریخته بشه
الهی لحظه ای بی عشقم نباشم
نفسم دیگه طاقت نوشتن ندارم