a1.gif image by tephies

حال مرا نپرس که بهتر نمی شود

این قامت شکسته صنوبر نمی شود

 

می کوبدم زمین سرشب بغض های غم

اما دوچشم قرمز من – تر نمی شود

 

کابوس های من همه از جنس شیشه است

این شب که با تلنگر غم – سر نمی شود

 

تقصیر من نبود که پرهای من شکست

این مرغ خانگی که کبوتر نمی شود ........!

 

راحت نمی شود دل از این دشنه های زجر

این خنجر شکسته که خنجر نمی شود ........

 

حالم خراب گشته ولی بی خیال من

از بد گذشته است و بد تر نمی شود

 

آتش گرفته ساقه ی از هم گسسته ام

خاکستر و گدازه که پر پر نمی شود

 

بی تو تمام وسعت قلبم رکود کرد

گویا که عشق بی تو میسر نمی شود

 

این خاک شوره زار دلم را مرور کن

برگرد چونکه بی تو معطر نمی شود

 

باشد نیا و حال مرا باز هم نپرس

این کشتی شکسته به بندر نمی رسد..............