رابطه هایى که بر پایه دوست داشتن و محبت است، استوارتر ودیرپاتر است. اهرم نیرومند عشق و محبت نیز، در بسیارى از زمینه هاى اجتماعى و ارتباطات انسانى، کارسازتر از عوامل دیگر است. از این رو،ریشه یابى عوامل تقویت کننده دوستى، ریشه کنى عوامل سست کننده علاقه ها و استفاده از عوامل محبت آفرین، در بهبود مسایل معاشرت مهم است.

اگر عقل و اندیشه، در زندگى نقش «چراغ راهنما» دارد که روشنى مى بخشد و راه را نشان مى دهد، عشق و محبت قلبى نیز نقش «موتورمحرک » را دارد که پیش برنده است و حرکت آفرین و زبان دل، قوى تر اززبان عقل است و گاهى هم که محبت و عشق، فرمان مى دهد، عقل ازپاى مى ماند و مطیع مى گردد.


آثار مثبت و منفى محبت


در روابط انسانى، عشق و علاقه، هم آثار نیک و جهات مثبت داردو هم اگر بى حساب و بى معیار و خارج از کنترل باشد، پیامدهاى سوءخواهد داشت. به همان اندازه که دوست داشتن و عشق ورزیدن، در انسان دوستدار، کشش و امید و دلگرمى ایجاد مى کند، او را به همرنگى وهمسانى با محبوب و اطاعت از معشوق مى کشاند و عاشق را به فداکارى، گذشت و ایثار در راه محبوب مى کشاند، گاهى هم حقایق رابر انسان پوشیده مى سازد و عیب ها را کتمان مى کند و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل مى نماید و زشت را زیبا جلوه مى دهد و این، ازعوارض سوء «افراط در محبت » است.

به تعبیر حضرت رسول(ص): علاقه به چیزى انسان را کور و کر مى کند. و به فرموده حضرت امیر(ع): کسى که به چیزى عاشق و شیفته شود، این محبت، چشم صورت و چشم دل او را نابینا مى سازد، پس او با چشمى ناسالم مى نگرد و با گوشى ناشنوا مى شنود و خواسته ها و تمنیات، عقل او را ازهم مى گسلد و دنیا، دلش را مى میراند ...

محبت، گاهى در داورى انسان نسبت به دیگران هم اثر مى گذارد ومحبت را به داورى ناحق مى کشاند. علاقه، در نپذیرفتن نقد و انتقاد هم مؤثر است. اگر شما دوستدار کسى باشید، اغلب حاضر نیستید در باره او انتقاد و عیبجویى بشنوید.

محبت، بعضى محبوبها را مغرور مى سازد. برخى ظرفیت آن راندارند که طرف محبت قرار بگیرند و گرفتار عجب مى شوند. بعضى کودکان اگر محبت زیادى ببینند، لوس و پرتوقع و دشوار و خودپسندمى گردند. به هر حال، اینها عوارض نیک و بد محبت است که نباید ازنظر دور بماند.


ابراز علاقه


آنچه بیشتر به جنبه معاشرتى مربوط مى شود، آشکار کردن محبت و علاقه به دیگران است. اگر کسى را دوست دارید، چه از دوستان وبرادران ایمانى، یا نسبت به فرزندان و همسر و ... این محبت را بر زبان آورید و آن را ابراز کنید، تا محبتها افزوده شود و دوستیها تداوم واستمرار یابد.

انسان علاقه دارد که مورد علاقه و محبت دیگران باشد. اگر آن دوستداران، محبت خود را آشکار کنند، محبوب هم به محبان علاقه مند مى شود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت بیشترى برخوردار مى سازد. ما اگر بدانیم که خدا دوستمان دارد، ما هم خدا را بیشتر دوست خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم که رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) به ما شیعیان عنایت و محبت دارند و این علاقه را بارها نشان داده و اظهار کرده اند، محبت عترت در دل ما بیشترخواهد شد.

اینکه خداوند بارها در قرآن کریم، محبت خویش را ابراز کرده ودر آیاتى که «ان الله یحب الذین ...» دارد، مى فرماید که دوستدار پاکان،توبه کنندگان، پاکى جویان، نیکوکاران، متقین، متوکلین، صابران، اهل قسط و عدل است. و در جایى از کسانى یاد مى کند که هم خدا آنان رادوست دارد و هم آنان به خدا علاقه دارند (یحبهم و یحبونه)  توجه به این نکته، «حب خدا» را در دلها شعله ور مى سازد. وقتى ائمه معصومین(ع) محبتهاى خویش را نسبت به هوادارانشان ابراز مى کنند،متقابلا این اظهار عشق، عشق مى آفریند.

از حضرت على(ع) مى پرسند: یا على! چگونه اید؟ مى فرماید:دوستدار دوستانمان و دشمن دشمنانمان هستم. آیا اگر بدانیم که مولاى متقیان به دوستانش علاقه دارد، نخواهیم کوشید که گوهر عشق او را در سینه داشته باشیم؟!

آنچه روابط دوستانه را نیرومندتر مى سازد، ابراز علاقه است.ممکن است شما به کسى علاقه و ارادت داشته باشید، ولى به دلیل تنبلى و بى حالى، یا خجالت و شرم یا به هر علت دیگر هرگز بر زبان نیاوریدو به او نگویید که دوستش دارید، او از کجا پى به علاقه مندى شما ببرد وبه شما علاقه پیدا کند؟ کلید جلب محبت او، ابراز علاقه خودتان است.این نکته در دستورالعملهاى اخلاقى آمده و حتى بابى براى آن گشوده شده است.

امام صادق(ع) فرمود: اگر به کسى علاقه و محبت داشتى، او را آگاه کن. در روایت است که مردى از مسجد گذر کرد، در حالى که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز در مسجد نشسته بودند. یکى از اصحاب امام باقر(ع) گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست مى دارم.امام فرمود: پس به او خبر بده، چرا که این خبردادن، هم مودت ودوستى را پایدارتر مى کند، هم در ایجاد الفت، خوب است

از پیامبر خدا(ص) نیز روایت است که فرمود:

هر یک از شما دوست یا برادر دینى اش را دوست بدارد، پس به اواعلام کند.

در حدیث دیگرى همین مضمون آمده، با این اضافه که «فانه اصلح لذات البین »این اعلام دوستى، براى اصلاح و آشتى میان افراد،شایسته تر و مفیدتر است.


نقش ابراز علاقه در خانواده


نکته اى که یاد شد، غیر از محیط اجتماعى و روابط انسانى مسلمانان با یکدیگر، در محیط خانه و میان افراد خانواده هم مطرح است. صفاى زندگى به حاکمیت عشق و علاقه بر محیط زندگى ومعاشرت است و اگر دوستى و علاقه نباشد، زندگى جهنمى است سوزان و محیطى است سرد و بى روح.

گاهى گفتن کلمه «دوستت دارم »، شعله محبت را فروزان مى کند و به زندگیها روح و نشاط مى بخشد. ابراز عشق و علاقه در محیط خانواده،میان دو همسر، یا میان پدر و مادر نسبت به فرزندانشان خانه را به بهشت تبدیل مى کند. چه دوزخهاى سوزانى که معلول کمبود محبت وعاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدن «عزیزم، دلبندم،تو را دوست دارم و ...» سالها بر دل کودکان مى ماند و گرفتار عقده کمبودمحبت مى شوند.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:  اینکه مرد، به همسر خود بگوید: «تو را دوست دارم »، هرگز از دل همسر بیرون نمى رود!

شگفتا که یک جمله کوتاه و ساده، ولى یک دنیا تاثیر وعشق آفرینى! و چقدر بخیلند آنان که از گفتن چنین واژه هاى محبت آورى نسبت به همسر و فرزندان و دوستان و بستگان خویش،مضایقه دارند و از عواقب و پیامدهاى نیکو و آثار سازنده آن غافلند. ابراز دوستى و محبت، تنها به گفتن و لفظ نیست. گاهى احترام کردن، بوسیدن، نوازش کردن، هدیه و سوغات خریدن و این گونه حرکات، نشانه عشق و دوستى است.

رسول خدا(ص) فرمود: کودکان رادوست بدارید و به آنان ترحم و شفقت نمایید. لطف و مهربانى به خردسالان، گواه عشق و محبت نسبت به آنهاست. و ترحم، خود نشانه محبت داشتن به فرزندان است. در روایات بسیارى به بوسیدن فرزندتوصیه شده و براى هر بوسیدن اولاد، درجه اى در بهشت منظور گشته است «من قبل ولده کتب الله له حسنة ... .» 

در روایت است: روزى حضرت رسول(ص)، دو فرزندش امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را بوسید. اقرع بن حابس کنارحضرت بود. گفت: من ده فرزند دارم، تاکنون هیچ کدام را نبوسیده ام!پیامبر خدا فرمود: من با تو چه کنم، که خدا رحمت و عطوفت را از دلت کنده است. در روایات متعددى هم به رعایت عدالت در بوسیدن وپرهیز از تبعیض در بوسیدن و ابراز محبت به فرزندان تاکید شده است.

راستى، فرزندى که از پدر و مادر محبت ندیده و سخن گرم وعشق آفرین نشنیده است، آیا به این نتیجه نمى رسد که دوستش ندارندو در خانه جایى ندارد و کسى او را به حساب نمى آورد؟ و آیا این «عقده »، بعدها براى او چه پسر باشد و چه دختر، مشکل به بارنمى آورد؟ کودکانى که از خانه فرار مى کنند، پسران و دخترانى که جذب برخوردهاى عاطفى دشمنان دوست نما مى شوند و به فسادمى گرایند، آیا جز معلول فقدان محبت و عاطفه در درون خانواده است؟ اگر فرزندان در محیط خانه از نظر عاطفى و محبت اشباع شوند،هرگز به دام شیادان که با تور محبت به شکار جوانان و نوجوانان مى پردازند، نمى افتند.

بررسى پرونده برخى از بزهکاران و مجرمین یا فراریان از خانه یااقدام کنندگان به خودکشى، نشان دهنده کمبود محبت آنان در خانه و ازسوى والدین است. در نامه دخترى که پس از آلوده شدن و گرفتارى دردام شیادان و گرگهاى عفاف، اقدام به خودکشى کرده، چنین آمده است(در باره مادرش):

«او مادر من بود. براى تربیت من که تنها فرزندش بودم رنج بسیار کشید، ولى هرگز نخواست دوست من باشد ... روزى رسید که این کمبود را شیطان دیگرى جبران کرد. من که تشنه محبت بودم، دست پرمهر او را به گرمى فشردم و به رویش آغوش گشودم. یقین دارم که دختران محبت دیده، هرگز دچار این لغزش نمى شوند. کسى که در خانه اش چشمه آب حیات دارد، به دنبال سراب نمى رود ... .»

نتیجه آنکه; حیات اجتماعى، شادابى و صفاى خود را مدیون محبت و دوستى است. وقتى به کسى علاقه و محبت داریم، چه پدر ومادرمان باشد، چه برادر و خواهرمان، چه فرزندانمان، چه استادمان،چه شاگردمان، چه هر انسان دیگرى که به دلیل داشتن فضیلتى وبرخوردارى از عملکردى شایسته و تحسین برانگیز، محبوب ما شده ودر خانه دلمان جاى گرفته است، این دوست داشتن و ارادت و عشق رابر زبان آوریم و در دل نگه نداریم.

ابراز دوستى و اظهار علاقه، خود ما را هم مورد علاقه و محبت دیگران قرار مى دهد. معاشرت گرم و محبت آمیز با دیگران، هنرى است شایسته که باید کوشید این ادب اجتماعى را فرا گرفت و به کاربست.


 


منبع: کتاب اخلاق معاشرت