• وبلاگ : لبهاي زخمي
  • يادداشت : زاويه هاي معکوس...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    عليکم السلام مجدد .
    از قضا ، بلکه چي از اين بهتر و بي مسئله تر که آدم شامل فقط نَرش نشه ! بلکه نرو مادشم آدم باشه ! مگه اينکه گفته بشه : ماده و نر !
    خب اين فرق داره ديگه ! آخه خانما حق تقدم خواهن داشت و آدم نَره ، تو داستان آدم و حوا ! از پهلوي آدم مادهه آفريده ميشد ! مثلا .
    که من با اين کار ندارم ! با اينم کار ندارم که شيطون به آدم دومي درس و مشق داد !؟ يا به آدم اولي !؟ يا جفت ، زوج ووو ي آدم !؟
    که يادشون رفته بود ، نه تنها معلمشون خداس ! و در ثاني چيزيم نمونده بود که تعليم داده نشده باشه ! بلکه نه تنها معلمي جز خدا نيست (لا اله الا الله ) ! بلکه اگه يکيم خواست شيطوني بکنه ! و ادعاي معلمي بکنه ! چي !؟ لاتقربا ! ازش دور بشن ! به کجا ! خب : اعوذ بالله ديگه !
    خب حالا شما اين دستانو با زاوايه ي عشقم ، مثلا ، مي تونين از آب دربيارين !؟
    خب خدا (نعمت ) گوش ، مثلا ، رو برا چي داده به ما و من مثلا !؟ برا شنيدن داستان ديگه ! بگوش در خدمتم .
    فقط يادم باشه ! چي !؟ خب : لاتقربا !؟ نه بابا ! جفت آدمو ميگم ! که شد دوتا ! که از دوحال خارج نيست ! ايندو ! نه مرد و زنش ! يا زن و مردشا ! حتي ! جفتش ! بعبارت دقيقش : سومي ايندو ! ولو بقول : زن و مردش !
    آخه هيچ بعيد نيست ! که جاي معلم ، آموزگار ووو ي ايندو تکيه زده باشه ! خاي خداي ايندو رو ميگم ديگه !
    آخه گويا داستا رسيد به اينجا ! به آدمي که دوتا زير مجموعه داره ! حالا بقول شما هم اوليش حاج خانم نيوتن ! که جاذبه اي نداره ! برا حاج آقا ديگه ! يا حاج آقاي کاشف جاذبه يادش رفته که زن داره و مجذوب افتادن سيب شده ! مثلا ! نه بقول شما حتي افتادن خودش در دامن حاج خانم ! که خدا بهش رسونده ! و حالا بمونه رسوندن حاج آقا به حاج خانوم ! و داستان : آدم و حوا !
    اصلا داستانم : حوا و آدم !
    ديگه چي !؟ بگوشم .
    پاسخ

    اول تو پرانتز بگم ، خلقت حوا از دنده راست يا چپ ، اولي يا آخري يا مصداق فوسوس دونستن حوا يابه قولي ساده تر گول خوردن آدم با وسوسه هاي حوا و از اين دست داستانها خاله زنک بازي رو قبول ندارماااااااااا ، اگه اينجوري بود پس امام صاحب علم و معرفت صادق آل محمد ، در تمجيد از حوا نمي گفت : اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى اُمِّنا حَوّاَّءَ الْمُطَهَّرَةِ مِنَ الرِّجْسِ الْمُصَفّاتِ مِنَ الدَّنَسِ الْمُفَضَّلَةِ مِنَ الاِْنْسِ الْمُتَرَدِّدَةِ بَيْنَ مَحالِّ الْقُدُْسِ ...پرانتز بسته ، نقطه سرخط.با همه اين تفاسير ولي هيچ وقت داستانمون زير مجموعه و رو مجموعه و اينور و اونور هم نمگيريه ...قرار نيست حالا که داستان به دايره عشق رسيد ، معشوقه يا عاشق در اولويت باشن در نام گذاري ، چه آدم و حوا ، چه حوا و آدم در دايره داستان عشق فرقي ندارن ، ولي وقتي از خارج از اين دايره نگاه بشه ، آدم نماينده خداست و او چيزيه که از اول تا الان در متن هاي شما داره جلزو ولز مي کنه که چرا مغفول مونده ، آخه برادر من ، داستان ماداره تو اين دايره چرخ مي زنه ، بيرون نرفته که چشم باز کنه !