لبهای زخمی

نظر
آگاهی بر خود ما را به خودآگاهی میرساند.
خود آگاهی هم ما را به درون ناخود آگاه هدایت میکند.
یکی از راههای رسیدن به این درون  مراقبه  هست.
مراقبه رها شدن در بی ذهنی است و صرف تمرکز بدون تقید و تعین.


امروز با دوستی گفتگو می کردم.مثل همیشه زیادی حرف زدم و گنده تر از دهنم !
گفتم مراقبه  را باید از گربه بیاموزیم (چه تمثیلی!)
وقتی ساعتها در کمین موش است و چشمانش را به سوراخ موش دوخته و جنب نمی خورد.
بیچاره موش.فقط کافیست آنی سر از سوراخ بیرون بیاورد.باحتمال قریب به یقین شکار گربه میشود.
مراقبه یعنی این.شکار در آن لحظه.جایی که زمان تعریف ندارد.
حداقل مراقبه آنست شکارچی نفس خود باشیم تا در ما ورود نکند.وقتی که نفس چون موش لوس و خوشگلی قصد نفوذ دارد.


در کمینگاه خود سخت استوار باش مرید...
نفس همیشه موش نیست.به هوش باش گرگی را ملاقات کنی !