لبهای زخمی

نظر

صعود می کنم بر کوه ، به امید دیدارت
سقوط می کنم در غم ، و تو پشت پرده پنهانی


آسمان را می کاوم ، ماه را نمی یابم
به یاد می آورم آن دم ، و تو پشت پرده پنهانی


دانه های ریز اندوه می چکند بر گونه ام
می نویسند نامت آرام و تو پشت پرده پنهانی


دل پریشان می شود در شوق رویت
عقل هم گردیده رسوا ، وتو پشت پرده پنهانی