یا رفیق!
میدانی؟ هنوز هم که هنوز است، در این اینترنت عریض و طویل و پرادعا (که میگویند هر چیزی در آن پیدا میشود) جای خیلی چیزها خالیست. خودِ تو چند تا کُنج دنج - اگرچه به کوچکی یک وبلاگ- سراغ داری که آدم«کوچکتر»ها بتوانند آنجا جمع شوند و دور از حضور مرشدمآبانهی «خاله»ها و «عمو»های همهچیزدانِشان، چند دقیقهای گپ بزنند؟ من هم سراغ ندارم. البته چندتا شبه مهد کودک میشناسم؛ وبلاگهایی که با سماجتی خندهآور، سعی میکنند «ملوس»، «صورتی» و «کودکانه» باشند. دستکم برای من، به اندازهی زردترین وبلاگهای بزرگترها معذبکننده و ناراحتاند. نمیدانم بچهها چه طور تحملشان میکنند. اصلا تحمل میکنند؟
خودم میدانم چیز جدیدی نیست. نباید خیال کنی هیجان توی حرفهایم از نوع هیجان آنهایی است که از چیز جدیدی حرف میزنند. نه. من فقط عصبانیام. کمی هم تب دارم. آخر تو که نمیدانی دیشب چه شد. دردش هنوز روی سینهام سنگینی میکند. کاش برای هیچکس پیش نیاید.
دیشب مهمان داشتم. آدم مهمی بود؛ یکی از آنهایی که دوست دارم دوستم داشتهباشند. گپ و گفتمان ما را به همین دَرندَشت بی سر و ته، به همین «اینترنشنالنتورک» کشاند. میخواست بداند وقتی در نت هستم دقیقا چه میکنم. همان تعریفهای دهان پرکن را برایش تکرار کردم؛ گفتم نت درست مثل دنیای خودمان است؛ هر کاری اینجا بشود کرد آنجا هم میشود و بعد... آخ... یادم که میآید...آخ...خواست ببرمش جایی که همسن و سالهای او دور هم جمع میشوند ولی من فقط اینجا را میشناختم با اینجا را که هیچکدامشان... از هیچکدامشان خوشش نیامد و ... لابد حالا فکر میکند من یکی از آن آدمهایی هستم که سر خودشان را با بیکاری گرم میکنند و بدتر از همه اینکه... این که شاید باشم!
وصله پینه:
1- تو فکر میکنی اگر خودم آستین بالا بزنم و همچه جایی را درست کنم -جایی برای کوچکترها- و بعد بروم و همه چیز را برای او تعریف کنم -همه چیز را؛ از شرمندگیام تا تلاشم برای مبرا شدن از اتهام- مرا می بخشد؟
2- کسی چه میداند، شاید شوخی شوخی جدی شد. بالاخره باید در این سه ماه تابستان کاری برای انجام دادن داشته باشم. مخصوصا اگر بنا باشد تهانی را...
3- اگر هم همچه جایی باشد، نمیگذارم تو پیدایش کنی. دلم میخواهد همیشه مرا به شکل تهانی به یاد بیاوری.
4- نه. نامش فال نیست. فقط میخواستم بدانم حافظ چه میگوید. هرچه باشد او چند پیراهن بیشتر از من و تو پاره کرده.
5- میگوید: «صوفی گلی بچین و مرقّع به خار بخش...وین زهد خشک را به می خشگوار بخش».
6- تو منظورش را فهمیدی؟ من نفهمیدم.
یا علی مددی!