بهارهای شگفتی در راهند. فردا گلی میشکفد که بادها را پرپر میکند .
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را من نمیگویم؛ آسمان میگوید با هزاران بهاری که دیده است.
بهارهای شگفتی در راهند؛ این را زمین میگوید؛ زمین که مادر همه بهارهای آمده است.
فردا گلی میشکفد که گلها به پیشواز آمدنش، پرپر میشوند. درختها، سجده میکنند مقدمش را، کوهها سر بر آستان کرم او میگذارند و دریاها، وامدار زلال چشمانش میشوند.
فردا گلی میشکفد که عطرش از همه پنجرههای بسته عبور خواهد کرد؛ از همه دیوارهای سنگی، برجهای بتُنی، خیابانهای تاریک، کوچههای رنگ و رو رفته.
فردا گلی میشکفد که پنجرهها را باز خواهد کرد و آینهها را شفاف.
فردا گلی میشکفد که ابرها را به باران دعوت میکند، باران را به زمین تشنه میفشاند، گلها را میرویاند و خورشید را صدا میکند تا رنگینکمانی شگفت، شرق تا غرب زمین و آسمان را به هم بدوزد؛ رنگینکمانی زیباتر از همه آذینها و خیر مقدمها، رنگینکمانی که مزین به نام زیبای زیباترین گل دنیاست.