دستهایی گرم
در کوچه های تنگ و تاریک خیال بینوایانی سترگ
و در آن سو سوی نور شمع فقر و ایمانی قوی
سایه های سرد تنهامانده اند
و در آن شبهای آرام و غلیظ
قطره ای از شبنم امید روی برگ ها مانده است
یا نه
اصلا خوب بود این روشنایی های خوب...!!!
یا نه
اصلا شب چراغی بود ... یا یک دریا طپش...!!!
وصف دریا...!
وصف یک موجی که خواهد برد ما را تا عبور یاد ها...!