سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لبهای زخمی

نظر

وقتی تو مال منی ...

وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی ،

دیگر چه آرزویی داشته باشم از خدا

وقتی عاشقانه مرا میخواهی ،

همیشه و همه جا هوای مرا داری ،

دیگر چه  بخواهم از این دنیا...

من در این دنیا هستم و تو در کنارم ،

این همه عشق است در برابر چشمانم...

وقتی  گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته ،

یک گلستان است که در دلم نهفته

و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است ،

و با این نفسهاست که عاشق مانده ام ، عاشق تو

تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام

وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم ،

تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان

تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت ، عشق من  خیلی میخواهمت...

 این تو بودی که به من عشق دادی ، نفس دادی ،

این تو بودی که معنای زندگی را به من یاد دادی

این تو بودی که با محبتهایت بی دریغت مرا عاشق کردی ،

مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد...  باور میکنی

این تو بودی که مرا به اوج بردی ،

دستانم گرفتی و مرا تا آنجا که هر دویمان آرزو داشتیم بردی

وقتی یکی مثل تو را دارم ، چرا باید از غم و غصه بنالم،

همیشه شاد می مانم...

ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم ،

و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم...

با هم در کنار هم ، مثل همیشه ، همیشه عاشق هم!

خیلی دوست دارم...