شائق لقاییم و زائر حرم...
باید به قصد دیدار یار راهی دیار دوست شویم...
پس بار سفر می بندیم با کوله باری از عشق و رخت بر می بندیم نه با دنیا، که از دنیا، و عازم میشویم؛ برای آنکه مَحرم حریمش شویم و مُحرم میشویم...
جامه محرمان راز می پوشیم و دل را به معرفت عرفات می بریم و غفران حق را می طلبیم...
در صلابت مَشعر آیات قیامت را به نظاره می ایستیم و در مِنا آرزوهای خود را از خدا می طلبیم...
سپس با سنگریزه های برائت، بتهای درون و برون را رهی می کنیم و می کوشیم که به سمت صفای دل و به سوی سعی در تقوا برویم و همیشه در پرتگاههای تردید، هوسهای پوچمان را قربانی کنیم...
از آن جا روبه شهر یادگارهای پیامبر می نهیم تا زلال وحی را در بارگاه قدسیترین انسان بجوییم و رنجِ غریبِ قربتِ بقیع را باور کنیم...
مدینه دیار مظلومیتها، مکّه سرزمین خاطره ها و حج سفر عشق است پس باید آهنگ رفتن حضور طلبید...