تو گویش محلیمون یه واژه ای داریم به این عنوان " چشم وادار شدن "...
یعنی به حقیقت رسیدن ، یعنی واقعیت رو دیدن ، یعنی طرف مقابل کاری کنه چیزی و واقعیتی که قبول نداشتی جلوی چشمات سبز بشه و مجبور بشی قبول کنی ، در اصل می شه این واژه رو مطابق با واژه " عین الیقین " گرفت ، البته یه جورایی...
چند وقت پیش ، یه جای خیلی خوبی ، بد جوری پررویی کردم ، دست به حساب بردمو ، شروع کردم به دو دوتا کردن و خط و نشون کشیدن ...
شاید همون لحظه ای که دو دوتا چارتا می کردم ، در اونور عالم ، مقدمات چشم وادار شدنم فراهم می شد...
هرچند شادی این چشم وادار شدن ، مدتیه کلافم کرده و تو پوست خودم نمی گنجم ، ولی شرمندگی و سرافکندیگیش سرجاش هست ، آخه بنده خدا، تو کار خدا که نباید خط و نشون کشید...