سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لبهای زخمی

نظر

   مولا جان،

بار ها آمدی و نبودم

در تقلای این زندگی

نیازمند تو اما بی تو بودم ! 

بارها آمدی ونیامدم 

بر دلم بارها نشستی و 

بی تو بودن را گریستم 

می دانم آمده ای...بسیار نزدیک... 

پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد... 

پشت در، دلی که هنوز برای میزبانی تو پاک نشده... 

می دانم آمده ای ... 

دعا کن من هم بیایم به پیشواز تو !