یک روز رسیدم به اینجا که میگوید
"لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ"
تکرار، مبدأش را از ذهنم برده...
اما وقت و بیوقت به هر بهانهای تنها ذکری که یاد دارم همین شده
شاید این خاصیت ذکرها باشد،
از تکرارشان در موقعیتهای گوناگون یا حتی یکسان چیزهای تازهای یاد
میدهند،
امروز دوباره ذکر یونسیه را زمزمه می کردم
بعد کسی در ذهنم آرام گفت :
کی از شکم ِنهنگ ِدنیا نجات پیدا می کنی ؟
لبخند می زنم : یادم نبود در شکم دنیا اسیرم
"لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ"
تکرار، مبدأش را از ذهنم برده...
اما وقت و بیوقت به هر بهانهای تنها ذکری که یاد دارم همین شده
شاید این خاصیت ذکرها باشد،
از تکرارشان در موقعیتهای گوناگون یا حتی یکسان چیزهای تازهای یاد
میدهند،
امروز دوباره ذکر یونسیه را زمزمه می کردم
بعد کسی در ذهنم آرام گفت :
کی از شکم ِنهنگ ِدنیا نجات پیدا می کنی ؟
لبخند می زنم : یادم نبود در شکم دنیا اسیرم