پاره ای از من...
همواره در حسرت گرما...
و محروم از آن...
پاره ای از من...
همساز باسپیده ی بر دمیده
و همواره اسیر در سایه های رویا
پاه ای از من...
سرشار از پرواز...
وگم کرده سهم خود از آبی اآسمان...
پاره ای از من...
من واقعی ام,باچشمان یک کودک...
همراه پرندگان مهاجر,گریزان در دور دست ها...