دست به دامن خدا که می شوم:
چیزی آهسته درون من به صدا میاید که: نترس!
از باختن تا ساختن دوباره…
فاصله ای نیست…
و گاهی در لابلای همین فاصله ها با خودم می گویم :
نعمتهای آسمان همیشه برف و باران و نور نیست،
گاهی خداوند دوستانی را بر ما نازل می کند از جنس آسمان
به زلالی باران،به سفیدی برف و روشنایی نور...
و در نهایت در افکاری ساده برای خودم مرور می کنم :
آرزوهایت را یادداشت کن ،
خدا فراموش نمی کند ،
اما شاید تو فراموش کرده باشی ،
آنچه امروز داری روزی آرزوی تو بوده ...