سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لبهای زخمی

نظر

ماهیمون هی می خواست یه چیزی بهم بگه .

تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .

دست کردم تو آکواریوم درش آوردم . شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن .

دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . اینقده بالا پایین پرید خسته شد وخوابیـــد .

دیدم بهترین موقع است تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.

الان چند ساعته بیدار نشده یعنی فکرکنم بیدار شده دیده انداختمش

اون تو ، قهر کرده و خودشو زده به خواب...
این داستان رفتار بعضی از آدم هایی است که کنارمونند.

دوستشون داریم و دوستمون دارند، ولی ما رو نمی فهمند

و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتار را با ما می کنن...