چشم انتظار آن بهارم
که از راه رسد
و غمزه چلچله ها
که از شوق پرواز برقصند کنون
و خروش عشق
که قلبم را تا سرا پرده نیاز می کشاند
چشم انتظار طلوع چشمان تو هستم
و چشم انتظار تولد نگاه مستانه تو
واژه ها پریشانتر از هر فصل
پای می کوبند بر دلهای پر از نیاز
و من محتاج تر
از هر فصل
تابستان و پاییز و زمستان را دوست دارم
همه را روزهای عشق است
ولی بهار تولد عشق است
و تولد تو
چشم انتظارم
چشم انتظار آن لحظه که آیینه ها
قدخم کنندبه پیش قامت تو
و آن لحظه که مهتاب حسادت کند
بر آفتاب صورت تو
بهار می آید و تو با بهار خواهی آمد و آغاز فصل پنجم
و شروع وصل
وصل دلهای غریب
در شهری غریب
شهر آشوب نگاه
نگاه مستانه چشمان نیاز
ودر خیال دزدانه عشق
ما هستیم دو دلدار
که آغازگر زندگی ما
واژه دوست داشتن است
و دگر هیچ
آه از دست تو وگل شقایق
که تو گلگون لبی داری و شقایق دلی پر خون
و من حسرت کش عاشق
مبهوت ولی سرگشته هر دو
که تو خود معنی عشقی و
شقایق واژه احساس شیرین عاشق
آه از دست تو و گل شقایق
که تو آتشکده هستی و شقایق خود آتش
که در دام تو اسیر باشم و
شقایق زند آتش به هستی
و تو ای سرور عشاق
نگاهی کن بر من شیدا
که اینک دل محتاج چشمان تو گشته
از دست تو و گل شقایق
که یلدا بر زلف تو مثال است و
عشق را به شقایق
اما تو ای میوه باغ وجودم
نگذار که دل در حسرت دیدار تو بمیرد
نگذار که شقایق بخندد به فاصله دستان من و تو
نگذار که مهتاب سرخاب ببندد در نبودن تو
ای خوب من
با یک تبسم
با یک کلام عاشقانه
مرا تا سراپرده عشاق ببر
و تو ای گل شقایق
ای مونس لحظه های من و عشق
ای تک واژه شب ترانه های من و او
بمان با من تنها در این دشت خیال
که از عطر تو و آن دلبر شیرین کلام
باغ خشکیده قلبم سبزه زار دل عشاق شود